خاصنوشتن چه هست و چه نیست؟ (گزارشی کوتاه از جلسهای با معین پایدار)
وقتی اولین بار با او برخورد کردم، تمام تلاشش را میکرد تا خاص بنویسد. البته این گفتهی خودش بود. آرزویش این بود که روزی آنقدر کلمهی خاص و منحصر به فرد بلد باشد؛ تا متنش متفاوت با متن دیگران شود. از همان روز کارهایش را دنبال میکردم. خیلی از افراد اعتقاد داشتند که نوشتههایش واقعاً […]
نکتهای که آثار نویسنده را ارتقا میدهد
دربارهی نویسندهای فرانسوی به نام موریس بارس (Mourice Barrés) میخواندم. بارس زادهی سال ۱۸۶۲ در ناحیهی لورن فرانسه است. علت اینکه تاریخ و محل تولدش را میگویم، این است که برخی آثارش به این دو محل و تاریخ تولدش گره خورده است. از کتابهای او میتوان به ستایش خویشتن (Le Culte du moi) اشاره کرد. […]
لاابالیگری هنری از نظر محمود دولت آبادی
سه نکته مهم از کتاب نونِ نوشتن به قلم محمود دولت آبادی: ۱.در داستان نباید اصرار در ایجاد تراژدی داشت.به خصوص دیده میشود که بعضی از داستاننویسان جوان-که خود را پیرو رئالیسم میدانند-سعی دارند پایان داستانشان با تراژدی توأم باشد.چه بسا یک پایان ساده برای داستان،اثر قویتری داشته باشد.در این مایه میتوانیم از چخوف بسیار […]
عینکم
هرگز فراموش نميكنم! براي من لحظه عجيب و عظيمي بود! همين كه عينك به چشم من رسيد ناگهان دنيا برايم تغيير كرد. همه چيز برايم عوض شد. يادم ميآيد كه بعدازظهر يك روز پائيز بود. آفتاب رنگ رفته و زردي طالع بود. برگ درختان مثل سربازان تير خورده تك تك ميافتادند. من كه تا آن […]
درخت متن و نقد
همانطور که باغبان به یک درخت میوهی جدید رسیدگی میکند، باید یک قصه جدید را هم تر و خشک کرد. درخت به وقتش نیازهای خاص خودش را دارد و اول از همه نیازمند آب و نور است. درخت را نباید زود هرس کرد. هرس کردن درخت قبل از اینکه فرصت رشد داشته باشد،نابودش میکند. اگر […]
جوجه طلایی
داستان من او از جوجه طلایی شروع شد. خیلی سال پیش. آنوقتها که فکر میکردم کلاغ پشت بام مهدکودک، جاسوس پدرو مادرم است. در آن سالها جوجهی طلایی شده بود مصداق بارز او برای من. بارها جوجهی طلایی با نوک حناییش را از تخم درمیآوردم تا با او همراه باشم. یک بار سعی کردم او […]
چرا میخواهم نویسنده شوم؟
سکانس اول: چرا میخواهم نویسنده شوم؟ نمیدانم. راستش را بخواهید شاید فقط به این دلیل که نویسندگی شغلی است مرتبط با نوشتن و نوشتن مرتبط است با من. یعنی همه چیز زیر سر این نوشتن است. نه. شاید بهتر است بگویم هر چه میکشم از عشق است. از بچگی فرزند ناخلف خانواده بودم. نمیدانم چون […]
داستان دخترک جویای علم
سالها پیش در دیاری شاید به دور از دیار شما دخترکی که بسیار طالب علم بود زندگی میکرد. او میکوشید تا با جلب کردن نظر معلمانش امتیاز درس دادن به هممکتبیهای ضعیفتر از خودش را کسب کند. اگر روزی روزگاری عددی به غیر از عدد عالی بیست در برگهی امتحانش میدید فریاد سر میداد و […]
قابلهی ویکتور هوگو!
کاش کسی از گذشته بیاید و بگوید قابلهی ویکتور هوگو هنگام به دنیا آمدن او چه کلماتی بر زبان آورده است. مثلا گفته:«وای خدای من چه سعادتی! باورم نمیشه من ویکتور هوگوی بزرگ را به دنیا آوردم.» یا مثلا میتواند گفته باشد:«گوشاتو خوب باز کن یا از الان قول میدی نصف فروش کتاب بینوایان مال […]
القاب
من خودم را هرگز یک «فمینیست» نمینامم. هرگز!هر کجا که مرا «فمینیست» مینامند، من حالم بههم میخورد. و مرتباً باید توضیح بدهم که مرا به عنوان «فمینیست» معرفی نکنند. «الن سیکسو» تا به حال به لقب هایی که به خودمان و دیگران میدهیم دقت کرده اید؟ . . این روزها من با مادام سیکسو بیدار […]