سه نکته مهم از کتاب نونِ نوشتن به قلم محمود دولت آبادی:

۱.در داستان نباید اصرار در ایجاد تراژدی داشت.به خصوص دیده می‌شود که بعضی از داستان‌نویسان جوان-که خود را پیرو رئالیسم می‌دانند-سعی دارند پایان داستانشان با تراژدی توأم باشد.چه بسا یک پایان ساده برای داستان،اثر قوی‌تری داشته باشد.در این مایه می‌توانیم از چخوف بسیار بیاموزیم.

۲.خلق یک اثر با مجموعه‌ی اجزای آن به صورت قابل قبول برای هنرپذیر،در گرو باور نویسنده از موضوع مورد بیان خود است.نسبت دلنشینی اثر به همان نسبت باور نویسنده است از آنچه بیان می‌کند.باور نویسنده هر چقدر صمیمی‌تر و صادقانه‌تر باشد،خلق اثر و ذات اثر به باور خواننده نزدیک‌تر خواهد بود.بنابراین،صمیمت و صدق در هنر نویسندگی نکات عمده‌ای هستند که به منش هنرمند مربوط می‌شوند،و در این معنا اگر نویسنده‌ای به آنچه بیان می‌کند باور ندارد و نسبت به عرضه‌داشت‌های خود برخوردی عیر صادقانه و دروغ‌ورزانه دارد،بسیار وقیح است اگر توقع داشته باشد که دروغ‌هایش را مردم باور کنند.

۳.گمان می‌کنم برای یک رمان‌نویس،هیچ عارضه‌ای خطرناک‌تر از این نیست که تمرکزش از هم گسیخته شود.برای پرهیز از این فاجعه بر هر نویسنده‌ای لازم است که-به هر طریقی که خود کشف می‌کند-روح و خیال خود را در جهت تمرکز،تربیت کند.روش دیگر این است که بتواند برای انجام کار خود،نظم خاصی به وجود بیاورد.نظم در کار.لاابالی‌گری هنری،از آنگونه که پیوسته به نظریه‌ی الهام و این مزخرفات است،نباید جانشین نظم منطقی بشود.

 

فهم جملات پیچیده‌ی محمود دولت آبادی گاهی چنان سخت می‌شود که از هر نکته‌اش می‌توان نتیجه‌گیری متفاوتی داشت.

لفظ لاابالی‌گری هنری در این بین من را به فکر واداشت.یاد و خاطره تعداد دفعاتی که لاابالی‌گری هنری کردم و به‌جای نوشتن منتظر ماندم،در ذهنم زنده شد.

گاهی نوشتن یا هر هنر دیگری انقدر سخت می‌شود که ترجیح فرد نویسنده فقط لاابالی گری هنری و تن دادن به خیال رسیدن یک الهام از آسمان است.به زعم من ما بیشترین ضربه را از همین لاابالی‌گری هنری خورده‌ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 3 = 8