تازه ترین نوشته های من
این توله سگ بازیگوش
تلاش کنید ذهنتان را مثل توله سگ نافرمانی نگاه کنید که میکوشید به آن یاد دهید کارش را روی روزنامهای که برایش روی زمین پهن کردهاید انجام دهد. هر بار که توله سگ خودش را روی فرش یا موکت راحت میکند به حیاط همسایه پرتش نمیکنید بلکه مدام آن را به کاغذ روزنامه برمیگردانید تا یاد بگیرد کجا باید کارش را انجام دهد. آن لاموت سلام خانم آن لاموت عزیز. از ظواهر امر پیداست که اعصابتان تعطیل است و خانهتان به گند کشیده توسط سگتان. من شما را تحسین میکنم. شاید اگر من جای شما [...]
اشرف مخلوقات الدوله
خودمانیم ما آدمها واقعا چه موجودات عجیب الخلقهای هستیم. اصلا لنگهمان بر روی زمین یافت نمیشود. مطمئنم خود خدا هم وقتی داشت لقب مبارک اشرف مخلوقات الدوله را به ما عطا میکرد خوب میدانست با آمدن اینترنت این لقب را به او خواهیم داد! البته که واقعا اینترنت مخلوقی است که لقب اشرف برازندهاش است. ولی ما انسانها هم بعضی اوقات بدجور به او سجده میکنیم. گاهی لازم است در مقابل اشرف مخلوقات یعنی اینترنت شیطان گونه رفتار کرد. گاهی لازم است سجده نکرد. این همه صغرا و کبرا و آدم و شیطان چیدم تا [...]
موسیقی،سکوت،خلاقیت
من یکی از طرفداران پر و پا قرص صدای استاد شحریان و سبک ایشان هستم. اصالت نوا و سازها همراه با صدای ایشان غوغا میکند. مخصوصا اگر شعرهای شعرای معروف را بخوانند. زیاد هم این سبک موسیقی را گوش میکنم اما تمام توجهم بر این است که گوش دادن به موسیقی بی کلام مخصوصا موسیقی کلاسیک در برنامهام باشد. چون معتقدم در موسیقی کلاسیک نوعی سکوت هست. بله سکوت.صدای خوانندهای وجود ندارد. من این طور فکر میکنم که زمانی که شما موسیقی بی کلام گوش میدهید خوانندهای نیست که ذهن شما را درگیر کند. در [...]
نامهای به سکوت عزیزم
سکوت عزیزم میدانم دلت از ما آدمها پر است که در شلوغی روز و با ظهور وسایل ارتباط جمعی تو را سپردیم به دستان فراموشی. دلت از ما آدمها پر است که از تو میترسیم و فکر میکنیم هم نشینی با تو باعث میشود روانهی تیمارستان شویم. دلت از آدمها پر است چون تو را ملال آور و حوصله سر بر میخوانند. اما میخواهم واقعیتی را برایت شرح دهم. ما از تو فرار میکنیم چون از روبه رو شدن با خودمان هراس داریم. ما از تو میگریزیم چون نمیتوانیم به خودمان و افکارمان اعتماد کنیم. [...]
قول شرف!
نوشتن را هر ساعت و هر روز انجام بده. آن را طوری انجام بده انگار بخواهی گامهای موسیقی را روی پیانو تمرین کنی آن را مثل کاری که قبلاً با خودت هماهنگ کردهای و برنامهاش را ریختهای انجام بده. آن را مثل قول شرفی که دادهای و حال باید به آن وفا کنی انجام بده. با خودت عهد کن کارهایی را به پایان برسانی. آن لاموت چند وقت پیش وقتی درگیر قطعه نویسی بودم در بین قطعات نوشته شده یک قطعه الهام بخش خواندم. یادم نمیآید نویسندهاش که بود اما خیلی جالب به موضوع قولهایی [...]
یه سال بخور نون و تره..
از خواب بیدار میشوی. اگر از قبل توشهای برای روزت داشته باشی وضعیت خوب است. اما اگر بخواهی برای همان روز توشهای گیر بیاوری اولین سوالت از خودت این خواهد بود:«امروز باید در مورد چی حرف بزنم؟» کمی که سرحال میشوی پشت سیستم مینشینی. هیچ حرفی برای گفتن نداری. کتابها را ورق میزنی. کمی در سایتهایی که فکر میکنی فکر و ایدهای به تو میدهند میگردی. چیزی که عایدت نمیشود شاید گشتی در اینستاگرام و واتساپ بزنی. شاید هم از جایت بلند شوی به ملاقات یخچال بروی. شاید مجبور شوی آشپزی یا کار کنی یا [...]
چرا میخواهم نویسنده شوم؟
چرا میخواهم نویسنده شوم؟ نمیدانم. راستش را بخواهید شاید فقط به این دلیل که نویسندگی شغلی است مرتبط با نوشتن و نوشتن مرتبط است با من. یعنی همه چیز زیر سر این نوشتن است. نه شاید بهتر است بگویم هر چه میکشم از عشق است. از بچگی فرزند ناخلف خانواده بودم. نمیدانم چون جزو عشاق بودم ناخلفم یا اینکه چون ناخلفم جزو عشاق بودم. در خانهی ما دست کسی کتاب نمیدیدید.اما من وقتی در یک نگاه کتاب را دست مربی مهدکودک دیدم،شیفتهی کتاب شدم.مادرم وقتی علاقهام را دید اولین کتاب قصه را برایم خرید. خدا [...]
یک تماس تلفنی بگیر!
من از آن قسم آدمهایی بودم که حلقهی ارتباطاتشان به چند نفر محدود میشد. از آنهایی که همان چند نفر منطقهی امنشان بود و دلشان نمیخواست از این منطقه بیرون بیایند. شبی که قرار بود سایتم و پیجم را راه بیندازم حسابی گریه کردم! ترس از انتشار مطلب و مسیر نیمه تاریکم جای خود، از آدمهایی هم که قرار بود با آنها ارتباط بگیرم،میترسیدم. برای من تولید محتوا نقطهی عطف ماجرا بود. انگار که به حلقهی جدیدی از آدمها برخورد کرده باشم. ترسم از ارتباط با آدمها ریخت. اما همچنان گاهی وقتی میخواهم با آدمها [...]
خودشناسی
عمری است که آدمها به دنبال خودشناسی و نویسندگان به دنبال خلق اثر منحصر به فرد و ماندگاراند. ولی چقدر برای این خود شناسی و خلق اثر کار میشود؟ این دو را کنار هم آوردم چون کلید رسیدن به هر دوی این کارها میتواند یک کار باشد:نوشتن. منظورم این بار از نوشتن خلق یک داستان یا یک نمایشنامه نیست. منظورم فقط و فقط آزادنویسی است. اینکه در مورد خودت و احساساتت بنویسی. اینطور است که به سطحی از خودشناسی میرسی. برای من این بزرگترین حسن نوشتن بود. اگر به کتابهای خودشناسی هم دقت کنیم،خیلی از [...]
شانس
سخت کوشی در نهایت به شما یک استادی دانشگاه یا یک بی ام و خواهد داد. برای اینکه جایزهی بوکر یا نوبل یا جت خصوصی را به دست آورید نیازمند هم سخت کوشی و هم شانس هستید. نسیم نیکلاس طالب سلام بر نسیم عزیز قبل از اینکه بخواهم در رابطه با جملهتان صحبت کوتاهی داشته باشم میخواستم پیشنهاد کوچکی به شما بدهم. اسمتان را عوض کنید. راست و پوست کنده گفتم. چرایش هم میگویم. راستش را بخواهید دیدن چهرهتان با آن سبیلها بدجوری توی ذوقم زد. من فکر میکردم شما خانم هستید! حالا اگر هم [...]
دلا نزد کسی بنشین..
یکی از اشعاری که فکر میکنم تا حد زیادی نقشهی راه باشد شعری است از مولانا. شعر میگوید: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد مولانا خیلی زیبا به دلش میگوید با کسی همدل شو که عاشق است. دلیل این توصیه میتواند این باشد که عشاق روزنهی امیدی در دلشان روشن است. برای حفظ کاری، کسی یا حتی وسیلهای که به آن عشق میورزند،میجنگند. [...]