به نظرم یکی از سختترین کارهایی که یک آدم در زندگیاش انجام میدهد، نوشتن دربارهی خودش است. شاید برای خیلیها هیجان انگیز باشد که داستان زندگی خودشان را تعریف کنند؛ اما برای من اینطور نیست. بخاطر همین موضوع است که متن قبلیِ دربارهیِ منی که منتشر کرده بودم تنها شامل پنج شش جملهی مختصر بود. میدانید حقیقت این است که وقتی کسی دست به قلم میشود تا دربارهی خودش بنویسد باید صداقت را رعایت کند و برای یک نویسنده، مخصوصاً برای کسی که دست به قلم شده تا داستان کسی یا چیزی را تعریف کند، این سختترین کار ممکن است. دروغ بخشی از ادبیات و داستان است. این را در دانشگاه به ما یاد دادند. این حرفم را صادقانه گفتم. واقعاً در دانشگاه راجعبه ادبیات حرف میزدیم. بیشتر هم از نوع فرانسویاش.
داستان زندگی من از یکی از روزهای آخرین سال دههی هفتاد شروع شد. نکتهی خاصی در زندگیام نیست که بخواهم برایتان تعریف کنم. یک زندگی معمولی. غیر از اینکه از وقتی به یاد دارم یک جنگجوی واقعی بودم. برای هر چیزی که میخواستم تا بیشترین حد توانم جنگیدهام. شاید اگر در جایی من را ببینید، از چهرهام بتوانید این را متوجه شوید.(خیالتان راحت منظورم از جنگیدن آن نوع زیر مشت و لگد گرفتن، نیست. پس میتوانیم دیداری داشته باشیم.) اینها نشان آدمی است که از وقتی که به دنیا آمده تمام تلاشش را کرده، تحت هر شرایطی زندگی دلخواهی برای خودش رقم بزند. مثل همین نویسندگی. روزی فهمیدم میخواهم به این سمت بیایم و تمام تلاشم را کنم که در این مسیر بمانم. شاید این هم یکی دیگر از ویژگیهای من است که ماندن را یاد گرفتهام. بگذریم. خلاصه اینکه هیچ کس در من نمیدید یا شاید برای من نمیخواست که پشت کامپیوتر بنشینم و کلماتی را تایپ کنم. خانواده اعتقاد داشتند که من لیاقت این را دارم که رخت سفیدی پزشکی بر تن کنم! عدهای هم فکر میکردند شاید اگر حرف حرف خودم میشد و انسانی میخواندم یک روانشناس مجرب و فوقالعاده میشدم.
اما من از یک جایی به بعد، همان شدم که خودم میخواهم. پشت میز نشستم و خودم را با کلمات درگیر کردم. وارد حوزهی بازاریابی و تبلیغات شدم و تلاش کردم مهارت نوشتن یک جمله که مخاطب را به مشتری وفادار تبدیل کند، پیدا کنم. حس میکنم من و دنیای تبلیغ نویسی سالهاست به هم گره خوردهایم.
تا به حال شده به جایی برسید که حس کنید تمام مدت برای رسیدن به این نقطه زندگی کردهاید؟ این حال من است وقتی یک نکته دربارهی دنیای تبلیغ نویسی یاد میگیرم. زندگیام در همان لحظه متوقف میشود و میپندارم به گنجی دست یافتهام. وقتی دست به تحلیل یک تبلیغ با اطلاعات اندکم میزنم، انگار به دنیای تازهای قدم گذاشتهام.
مایلید دربارهی من بدانید؟ من همینم. جنگجوی معمولیای که دلش میخواهد در مسیر نوشتن بماند و روزی متوجه شده سالها زندگی کرده تا دنیای تبلیغات را کشف کند و در این دنیا بزرگ شود و هنوز هم کامل نمیداند در آینده زندگی چه شگفتانهای برایش در آستین دارد.
اضافه کنم که در اینجا هم قرار است دربارهی نوشتن، تبلیغات و دنیای بازاریابی با هم گفتگو کنیم.
اضافه کنمِ دوم، خوشحال میشوم اگر مایل به ارتباط بیشتر با من بودید، حتماً در بخش تماس با من یا یکی از پستها کامنت بگذارید.
اضافه کنمِ سوم، از بخش عضویت در خبرنامهی سایت غافل نشوید.