حضوری گر همی خواهید از این مقاله غافل نشوید.
وقتی اولین بار قصد کردم آزمون رانندگی بدهم حسابی تمرین کردم. احساس میکردم همه چیز را خیلی خوب بلدم و میتوانم همین اولین بار قبول شوم. همه چیز هم ظاهراً خوب پیش میرفت تا اینکه نوبتم رسید که آزمون بدهم. همین که پشت فرمان نشستم نمیدانم چه اتفاقی افتاد که دیگر نتوانستم فکر کنم. اصلا نفهمیدم چکار میکنم. همه چیز از ذهنم پاک شده بود. یادم رفته بود ترمز دستی را بکشم. همین کافی بود که تمرکزم را از دست بدهم و دیگر نتوانم راه بیوفتم. وقتی پیاده شدم فقط سه دقیقه گذشته بود.
چطور شده بود که ذهن من که صد بار همه چیز را مرور کرده بود در آن زمان هیچ عکس العملی از خودش نشان نداد؟! آنقدر جوشی بودم که دوست داشتم درش بیاورم و این سوال را از او بپرسم اما حالا میفهمم که ذهنم من در آن لحظه اصلا حضور نداشته!(کجا بوده است نمیدانم باید همان لحظه آمارش را درمیآوردم حالا دیگر دیر شده)
فکر میکنم برای همهی ما لحظاتی پیش آمده که ذهنمان قفل کند. در واقع اصلا منکر این شود که در ما حضور دارد و بخشی از ماست.
در جلسه، کنفرانس، آزمون یا حتی در جواب سلام خوبی فردی که برایمان مهم است امکان دارد این اتفاق رخ دهد. این خیلی بد است که در عرض فقط چند لحظه زحمات ما به باد برود.
ولی آیا راهی برای جلوگیری از این اتفاقات هست؟ آیا میتوانیم کاری کنیم که حضور بیشتری داشته باشیم؟!بهتر است از خود ذهنمان بپرسیم ماجرا چیست و چرا ما را به گشت و گذار ترجیح میدهد. ذهن عزیزمان بگو چرا میروی و ما را از حضورت محروم میکنی؟
میروم چون قدرتمند نیستی!
وقتی کلمهی قدرتمند را میشنویم ممکن است ناخودآگاه ذهنمان به سمت فرد درشت هیکل ورزشکار یا یک سیاستمدار برود. اما قدرت فقط متعلق به آن اشخاص نیست و همهی ما برای حضور در جامعه نیاز داریم در زندگی قدرتمند باشیم.
قدرت در حالت کلی به دو دستهی قدرت اجتماعی یعنی توانایی تسلط و نفوذ بر دیگران و کنترل رفتار آنها و قدرت شخصی به معنای آزادی و رهایی از تسلط دیگران و کنترل تواناییهای خودمان، تقسیم میشود. در این بین این قدرت شخصی است که به حضور بهتر ما و همچنین رشد قدرت اجتماعی در ما کمک میکند.
جو مگی محقق و استاد دانشگاه نیورک در رابطه با قدرت شخصی میگوید:
قدرت شخصی داشتن اعتماد به نفس برای عمل کردن بر اساس باورها نگرشها و ارزش خودمان است و اینکه حس کنیم کارهایمان مؤثر خواهد بود.
وقتی که ما به اندازهی کافی قدرتمند نیستیم نمیتوانیم به خودمان اعتماد کنیم. همین بی اعتمادی باعث به وجود آمدن نوعی ضعف میشود. و ضعف هیولایی است از جنس اضطراب.
هیولای ضعف وقتی به جانمان میافتد کوچکترین اتفاقات را اتفاقاتی بزرگ و شوم میپنداریم. در این لحظات نمیتوانیم به منابع فکریمان دسترسی داشته باشیم و حس میکنیم چیزی در ذهنمان وجود ندارد.
اضطراب همچنین حافظهی کاری و توانایی ما در به خاطر آوردن اطلاعات قدیمی و طور همزمان تحلیل اطلاعات را تحت تاثیر قرار میدهد. و همهی اینها مانع از حضور مؤثر ما میشوند. پس ما لازم داریم که معجون جادویی قدرت را هر موقع که لازم داشتیم سر بکشیم.
خوشبختانه برای ساختن این معجون دستورالعملی وجود دارد که به شرح زیر است:
۱٫ابتدا مقداری از ارزشها و تقاط ضعفتان را در قابلمه بریزید. به آنها خوب نگاه کنید و آنها را بشناسید. با این کار به خود معتبرتان یعنی همان خود دارای ویژگیها و ارزشهای مثبت دسترسی پیدا میکنید.
۲٫بگذارید این خودمعتبرتان بپزد! تا به باوری از این خود معتبر برسید.
برای اینکه معجونمان بهتر جا بیفتد میتوانیم از خودتأکیدی کمک بگیریم. یعنی هر چند وقت یک بار مثلا مواقعی که هیولای اضطراب مثل بختک به جانمان افتاده ارزشهایمان را روی کاغذ بنویسیم و برای خودمان مرور کنیم.
بر اساس آزمایشی که دیوید کرسول و دیوید شرمن انجام دادهاند در بدن افرادی که قبل از شرایط استرس زا این کار را میکنند میزان ترشح کورتیزول( هورمون شرایط استرس زا) بسیار کمتر است.
اگر قبل از هر بار حضور یک قوطی از معجون قدرت بنوشید توانایی حضورتان چند برابر میشود( صد درصد تضمینی)
البته باید دقت کنیم خودمان را زیادی قدرتمند نشان ندهیم چون اینطوری اعتماد افراد از ما سلب میشود.
میروم چون سندروم داری!
خیلی برایم جالب بود که وقتی از او تعریف میکردیم برمیگشت و پشتش را نگاه میکرد چون باور نداشت که از او تعریف میکنیم و فکر میکرد که با فردی که پشت سر اوست صحبت میکنیم.
گاهی یکی از دلایلی که فرد نمیتواند حضور مؤثر داشته باشد سندروم تظاهر است.
فرد مبتلا به سندرم گمان میکند لایق موفقیتهایی که کسب کرده نیست!! او موفقیتهایش را حاصل شانس میپندارد. اگر از او تعریفی شود فکر میکند حتماً اشتباهی رخ داده است. مدام به این فکر میکند که دیگران در مورد چگونه فکر میکنند و او را چگونه قضاوت میکنند.
ما نمیتوانیم همزمان بر روی آنچه در حال وقوع است و اطلاعاتی که در ذهنمان است تمرکز کنیم. دانشمندان تمرکز بر روی این دو قضیه را خودبازبینی میگویند. وقتی شخصی درگیر خود بازبینی میشود اطلاعات مغزش را از دست میدهد. این اتفاق برای افراد مبتلا به سندرم تظاهر بیشتر میافتد. و همین باعث میشود حضور آنها مختل شود.
اما بدبختی افراد مبتلا متاسفانه فقط حضور داشتن نیست آنها هیچ وقت نمیتوانند از موقعیتی که کسب کردند و موفقیتهایشان لذت ببرند چون موفقیتشان را حاصل عوامل بیرونی میدانند نه خودشان. اینطور میشود که هیچ وقت در زندگی به اندازهی کافی شاد نیستند.
درمان این سندرم نیازمند مرور گذشته و پیدا کردن ریشهی آن است که کار افراد عادی نیست و به یک متخصص نیازمند است. اما اولین قدم برای درمانش شاید این باشد که بدانند تنها نیستند و خیلی از آدمها در دنیا از این سندروم رنج میبرند. و اتفاق نادری نیست. پس نباید از بیانش ترسید یا از کسی پنهانش کرد.
میروم چون بیشتر از گوشهایت، زبانت کار میکند
گاهی برای حضور داشتن لازم است به جای حرف زدن خوب گوش کنیم چون با گوش دادن است که اعتماد دیگران را کسب میکنیم.
وقتی فردی میبیند به حرفش اهمیت دادهایم و خوب گوش کردهایم نسبت به ما نرمتر میشود و آمادگی بیشتری برای گوش دادن به حرف ما پیدا میکند. همین اینکه ذهن ما میبیند کسی آمادگی شنیدنش را دارد بهتر کار میکند.
امی کادی در کتاب حضور میگوید:
تضاد گوش کردن در این است که با کناره گیری از قدرت( قدرت موقتی که حاصل صحبت کردن، ادعا کردن و دانستن است) قدرتمندتر میشویم.
میروم چون صاف نمینشینی!
ویلیام جیمز روانشناس سرشناس معتقد است که:
من به این دلیل که خوشحال هستم آواز نمیخوانم؛ من خوشحالم چون آواز میخوانم.
این ادعا به این معنی است که تجربیات جسمی باعث بروز احساسات میشوند.
در آزمایشی مشخص شد افرادی که بوتاکس انجام دادهاند در تشخیص احساسات چهره مشکل داشتند چون روند تشخیص اینگونه است که فرد ابتدا باید احساسات را تقلید کند و پس از تقلید از آن احساس، ذهنش احساس مورد نظر را تشخیص دهد.
مثلا کسانی که بوتاکس انجام بودند و چین و چروک بین ابروهایشان را با این روش برداشته بودند نمیتوانستند چهرهی عصبانی را سریع تشخیص دهند!
با این آزمایشات مشخص شد ذهن ما به جسممان و ژستهایی که در طول روز میگیریم وابسته است پس میتوانیم با انجام چند حرکت ساده قدرتمان و در نتیجه حضورمان را افزایش دهیم.
مثلا حرکت ساده صاف نشستن را تمرین کنیم. این حرکت باعث میشود تسلط بیشتری بر روی کارمان داشته باشیم و تسلط بیشتر سبب قدرت بیشتر میشود. یا اینکه در هنگام ایستادن خبردار و صاف بایستیم.
امی کادی میگوید:
سربازان معمولاً خبردار میایستند؛ بدین معنی که چانهشان را بالا میگیرند،سینه را بیرون میدهند،شانهها را عقب میگیرند و شکمشان را محکم نگه میدارند این کار نه تنها نشاندهندهی احترام است بلکه حالتی است که القا کنندهی حس آگاهی، هشیاری و قدرت است.
همچنین این حرکت به آنها کمک میکند تا در موقع حساس مثلا وقتی میخواهند تصمیم بگیرند گلولهای شلیک کنند یا نه بهتر عمل کنند. در واقع این حرکت به حضور آنها کمک میکند.
طبق تحقیقات انجام شده جنینی خوابیدن یا اینکه خودمان را در طول روز جمع کنیم و به حالت جمع شده بنشینیم باعث میشود احساس اضطراب بیشتری در زمان حضورمان داشته باشید. پس تا میتوانیم باید از جمع کردن خودمان جلوگیری کنیم!!
در حالت کلی بدن،ذهن شما را شکل میدهد و ذهنتان رفتارتان را و رفتارتان آیندهی شما را.
در آخر…
اگر میخواهیم در لحظاتی خاص حضور داشته باشیم نیاز به تسلط و کنترل خودمان در بقیهی لحظات زندگی داریم. این مهم است که حواسمان به افکار منفی که از ذهنمان میگذرد و نگرانیهایمان و حتی طرز نشستمان در همین لحظهی حال باشد.
پی نوشت: منبع من برای نوشتن این مقاله کتاب فوقالعادهی حضور از امی کادی بود که به همهی شما پیشنهاد میکنم. از آن دست کتابهایی است که درسهای زیادی برای زندگی دارند.
مهدیس عزیز از خواندن مقالهی زیبایت لذت بردم و برایم بسیار مفید بود، این مشکل برای من هم خیلی جاها اتفاق افتاده انگار که کلا هیچی تو ذهنم نیست و هیچ کاریش هم نمیشد کرد، ممنون به خاطر معرفی کتاب، با آرزوی موفقیتهای روزافزون.
سلام ویدای عزیز امیدوارم با روشهای این مقاله بتونین حضورتون رو مؤثرتر کنید.
سلام
این اتفاق ممکنه برای خیلی هامون بیوفته اما هیچوقت عمیقا بهش فکر نکنیم. خیلی مقاله ی خوب و جالبی بود.
بله دقیقاً همینطوره. سپاس که وقت گذاشتید و خوندید.
چه خوب بود نوشته ات مهدیس جان مشتاق شدم حضور را بخوانم. موضوع خیلی خاص و مورد علاقهام هست