آدلف رمانی است که دید ما را نسبت به داستانهای عاشقانه تغییر میدهد. این شاهکار ادبی نوشتهی بنژامن کنستان جزو پشگامان رمانها روانشناختی به شمار میآید.
آدلف جوانی است که شیفتهی زنی ده سال بزرگتر از خودش به نام النور میشود.وقتی این دو نفر بهم میرسیدند،رشتهی عشق از طرف آدلف گسسته میشود. حالا این النور است که رد عشقی یک طرفه میسوزد.
در واقع النور و آدلف بر اثر این عشق در دردسری میافتند که عواقب درونی و تحولات درونیاش بسیار بیشتر از عواقب بیرونی است.
بنژامن کنستان در رابطه با رمانش مینویسد:
من در کتابم از شوربختیهای واضح و حاصل از ارتباطهای عاطفیای که ایجاد و سپس گسسته میشوند سخن نمیگویم؛از دگرگونی شرایط،از داوری خشن مردم و بدخواهی سیری ناپذیر جامعه که ظاهراً از قرار دادن زنان بر پرتگاه و سقوط آنها لذت میبرد، نمیگویم.اینها همه نگون بختیهایی عامیانهاند. من از درد و رنج قلب میگویم،از ناباوری رنج آوری که بی وفایی در روح زن ایجاد میکند،از سرگشتگی ناشی از تبدیل اعتماد به خطا،تعبیر فداکاری به گناه در چشم همان مردی که همه چیزش را نثار او کرده است. من از حرمت فروخوردهای مینویسم که تلف شده.
همانطور که کنستان در شرح رمانش میگوید ما با رمانی سرشار از درد طرفیم. این درد از نادیده گرفتن شدن و درک نشدن میآید نه حرفهایی که اطرافیان نثار النور و آدلف میکنند.
در این رمان دیالوگ خیلی کم میبینم. داستان از زبان آدلف و به صورت اول شخص شرح داده شده. پیرنگ رمان درونی است اما پیرنگ درونی به معنای نبود ماجرا نیست. ما در رمان سیر ماجرا را داریم اما چیزی که بیشتر مشهود است درونیات شخصیتهاست.
کنستان در این رمان ثابت کرد میشود حتی با وجود دو شخصیت مشخص، یک شاهکار هنری نوشت. عدهی زیادی معتقدند این رمان زندگینامهی خود نویسنده بوده.او در مقدمه کتاب به صراحت این دیدگاه را رد میکند.
قسمتی از کتاب را بخوانیم:
به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود آید،به محض اینکه یکی فکرش را از دیگری پنهان کند،جذابیت عشق از میان میرود و سعادت ویران میشود. خشم،بی انصافی،حتی شیطنت قابل گذشتند؛اما پنهان کاری عنصری بیگانه وارد عشق میکند که ماهیت آن را تغییر میدهد و پلاسیدهاش میکند.
این رمان را خانم مینو مشیری ترجمه کرده و انتشارات ثالث به چاپ رسانده است.