نفوذپذیر بودن کلید نفوذ بر دیگران است.

استفان کاوی

سلام بر نویسنده‌ی کتاب هفت عادت مردمان مؤثر

می‌دانم که هنوز برای این دنیا مؤثر و مفید هستید و از این بابت خیلی خوشحالم.

عکسی از خنده‌ی شما در اینترنت دیدم که خنده بر لبانم نشاند و به من جرئت داد چنین نامه‌ای برایتان بنویسم. دلیل اول نوشتن این نامه حال و احوال پرسی بود و دلیل بعدش صحبت درباره‌ی جمله‌ی قبل از سلام نامه.

از آنجایی که شما تاجر، نویسنده‌ و سخنران بسیار موفقی هستید و می‌دانید چطور باید روی دیگران تأثیر بگذارید، حرفتان را با طلا نوشته و بر سر در اتاقم زد.(البته این یک اصطلاح در زبان فارسی است و در این اوضاع گرانی طلا خیال نمی‌کنم بتوان چنین کاری کرد.)

چندی است که شما با همین جمله عضو هیئت مدیره‌ی درونی من شده‌اید. همه جا این جمله را در ذهنم می‌گویید و وادارم می‌کنید مقاومت را کنار بگذارم. سد ذهنم را برای نفوذ حرف‌های آدمهای گوناگون باز بگذارم تا یاد بگیرم.

می‌دانید آقای کاوی محترم و موفق من آدم‌های موفق دیگر هم -اینجا منظورم از موفق آنهایی است که نفوذی بر دیگران دارند- بررسی کردم. آنها هم کسانی بودند که در مقابل حرف‌ها و صحبت‌ها مقاومت نکردند. آنها هم سد ذهنیشان را نبستند و اجازه دادند که بقیه روی آنها تأثیر بگذارند. همگی نفوذپذیری بالایی داشتند.

قبول دارم که گاهی پیش می‌آید که ما آدمها گوش و چشم را بسته به هیچ چیز اجازه‌ی ورود نمی‌دهیم. یکی از دلایل این کار می‌تواند این باشد که خیال می‌کنیم خیلی می‌دانیم. از همان لحظه دروازه‌ی ذهن بسته شده و دو مأمور شمشیر به دست جلویش می‌ایستند تا از آن در برابر ورود اطلاعات محافظت کنند یا اینکه با شرمندگی بگویند ظرفیت مغز پر است!

چطور آدمی که ورودی‌ها را می‌بندد می‌تواند ورودی مغز دیگران را باز کند؟ سلاحش برای باز کردن چیست؟ ورودی فقط با اطلاعات مفید است که باز می‌شود.

از طرفی بعضی آدمها ورودی انتخابی دارند. یعنی فقط به آن چیزی اجازه‌ی ورود می‌دهند که به مذاقشان خوش آید. این هم در مواردی خوب و در مواردی بد است. نمی‌توانم درباره‌ی این اظهار نظر کنم. حداقل می‌دانم کاچی به از هیچی!

در کل اگر قرار است آدم تأثیرگذاری مثل شما باشیم، اگر قرار است نویسنده‌ای مهم شویم که بقیه برای یادگرفتن به کتابهای او مراجعه می‌کنند؛ نیاز داریم که به کتاب‌های بقیه‌ی نویسندگان مراجعه کنیم و اجازه دهیم آدمها رویمان تأثیر بگذارند. با می‌دانم دروازه‌ی ذهن را نمی‌بیندیم و با غرور مفرط دو سرباز جلوی دروازه نگذاریم.

راه نفوذ را نبندیم تا راه نفوذ بر ما بسته نشود.

هر روز مؤثرتر از دیروز باشید

دروازه‌ی ذهنتان همیشه باز

دوستدار شما

یک کاتب

 

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 + 2 =