یکی از روزهای سال ۲۰۰۹ راب واکرِ روزنامهنگار تصمیم عجیبی گرفت.
او از بازار دویست قلم اجناس مختلف را خریداری کرد.سپس از دویست نویسنده خواست برای هر کدام از اجناس داستانی بنویسند.
او میخواست با این کار به میزان نیرومند بودن داستان پی ببرد.
اولین محصول فروخته شده مجسمهی سر یک اسب بود.راب واکر مجسمهی سر اسب را نود و نه سنت خرید.فکر میکنید با قدرت داستان تا چه حد توانست سود کند؟
سود او چیزی معادل ۶۳۹۵٪ بود! زیرا مجسمه سر اسب به قیمت شصت و نه دلار فروخته شد.
این اتفاق تنها برای مجسمهی سر اسب نیفتاد.در مجموع دویست قلم جنسی که راب سر جمع صد و بیست و نه دلار خریده بود به قیمت هشت هزار دلار فروخته شد.
راک هیچگاه به این اندازه سود و نتیجهی فوقالعادهی پژوهش فکر نکرده بود.
این اتفاقی است که داستانها رقم میزنند.آنها برای مدتی تمام ذهن خریدار را مختل کرده و او را متقاعد میسازند.
دیوید جی فیلیپ تأثیر داستانسرایی بر مغز را برابر با تأثیر عشق بر مغز میداند.او معتقد است تمام اتفاقاتی که هنگام عاشق شدن در معز رخ میدهند،هنگام شنیدن داستان نیز تکرار میشوند.
وقتی فردی عاشق میشود تک تک رفتار معشوقش برایش خاص و محسور کننده است.فرد عاشق تمام تلاشش را برای بدست آوردن معشوقش و جلب توجه او میکند.هنگامی که فردی داستانی دربارهی محصولی میشنود، دقیقاً به اندازه یک فرد عاشق برای بدست آوردن آن محصول مشتاق و مصر میشود.
یک پاسخ