در سی سال اول زندگی عادت میسازید و در سی سال دوم زندگی،عادتها زندگیتان را میسازند.
یک ضرب المثل هندی
سلام بر شاهرخ خان
حال و احوالتان چطور است؟مطمئنم که خوب هستید. کسی که بتواند از سینمای بالیوود نجات پیدا کند قطعاً هیچ بیماری و مشکلی نمیتواند او را از پا دربیاورد.
غرض از مزاحمت،صحبت دربارهی جملهی ابتدای نامه است. میدانم که شما نویسندهی آن جمله نیستید.اما از آنجایی که شما را نماد ملت هند برای ایرانیها میدانم،تصمیم گرفتم روی صحبتم با شما باشد.
زمانیکه این جمله را خواندم،انگار زنگ خطری در گوشم زده شد. چون معمولاً ما جوانان بین بیست تا سی سال گاهی خیال میکنیم به اندازهی کافی زمان داریم. همین خیال کردن سبب میشود از امر خطیر عادت سازی دور بیفتیم. به همین دلیل حرفی که ضرب المثل شما میزند،ما را از خواب و خیال درمیآورد.
وقتی فکر کردم دیدم برخلاف برخی از فیلمهایتان که منطق درست و حسابی ندارد، این ضرب المثل کاملاً منطقی است. آدم وقتی سنش کم است درگیریاش با زندگی کمتر است. بخاطر همین فرصت بیشتری برای عادت سازی دارد. از طرفی به نظر من انعطاف پذیری ذهن با سن رابطهی مستقیم دارد. یعنی هر چه سن بالاتر میرود موانع ذهنی بیشتر بر سر راه عادت سازی ظاهر میشوند.علاوه بر این بین بیست تا سی سالگی احتمال از دست دادن زمان بسیار بالاست. کسی که در این بین عادتهای خوب میسازد،خودش را مشغول میکند و زمانش را از دست نمیدهد.
تا اینجای داستان با شما موافق بودم اما مسئلهای که وجود دارد این است که احساس کردم در جملهی شما نوعی نگاه توقفی وجود دارد! یعنی انگار توانایی آدمها در سی سالگی متوقف شده و نمیتوانند دیگر عادت بسازند. نظر من متفاوت است. من حس میکنم در پنجاه سالگی هم میتوان عادت ساخت. عادت سازی در سن بالا با اینکه سخت است اما شدنی است.
بگذارید برایتان مثالی بزنم. مثلاً شاید شما در فیلمها هزاران تیر بخورید اما مرگ در فرهنگ بالیوود تعریف نشده. یک انسان پنجاه ساله هم شاید هزار بار در عادت سازی به مشکل بخورد اما غیر ممکن در فرهنگ انسانهای بااراده بی معناست.
پس تقریباً میشود نتیجه گرفت که عادت سازی همیشه ممکن است اما بهتر است در جوانی و سن کمتر این کار انجام گیرد.
بسیار متشکرم از شما و بالیوود
ارادتمند شما
یک کاتب