امروز می‌خواهم دوباره سری بزنم به کتاب  خودشناسی از آلن دو باتن و یک مسئله ی جالب را برایتان بازگو کنم.

بخشی از این کتاب درباره ی وراثت عاطفی است که با این جمله آغاز می شود:

هویت عاطفی از کجا به وجود می آید؟چرا هویت عاطفی ما به این شکل است نه به طور دیگر؟در ادامه کتاب از ژنتیک می گوید و از عواطف و رفتارهایی که ما به صورت ژنتیکی از پشینیانمان به ارث می بریم.

«گذشته از جزئیات مالی و طبقه ی اجتماعی خانواده هایمان هر کدام از ما دریافت کننده ی نوعی میراث عاطفی هستیم میراثی که برایمان ناشناخته است.»

روان درمان ها برای بیان وراثت عاطفی از اصطلاح «ترابرد» استفاده می کنند.

هر یک از ما همواره در معرض این خطر هستیم که الگوهای رفتاری و احساسی را از گذشته به حال ترابرد کنیم.

مسئله ی ترابرد و وراثت عاطفی مسئله ای است که خیلی مهم است ولی کمتر به آن توجه می کنیم.

مثلا گاهی اوقات بخاطر کاری که کسی انجام داده سرزنشش می کنیم.

بعضی اوقات واقعا بخاطر این نیست که آن فرد کاری بدی انجام داده بلکه بخاطر این است که ذهن ما این الگوی رفتاری را ترابرد کرده یعنی آن کار در گذشته برا یپیشینیان ما بد بوده است و حالا هم در ذهن ما این مسئله گنجانده شده که این کار بد است و طرف مقابلمان استحقاق سرزنش شدن دارد.

اصلا چرا از دیگران مثال بزنیم به خودمان برگردیم! گاهی به خودمان سخت می گیریم یا به خودمان غر می زنیم خودمان را کوچک می کنیم نه برای اینکه واقعا کاری بدی انجام دادیم یا برای اینکه واقعا کوچکیم بلکه به این دلیل که این الگوی رفتاری در ژن ما مانده است.

حرف قشنگی که آقای آلن دو باتن می زند این است که ای کاش در شجره نامه ی افراد وراثت عاطفی و ترسها و رفتار های خاص گذشتگانشان هم نوشته می شد اینطور شاید خیلی بهتر با هم همدلی می کردیم.

مطالبی که نوشتم فقط بیان بخشی از کتاب بود و خود من هم تا حدودی قبولشان دارم یعنی می گویم نمی شود هر رفتاری را به پای وراثت عاطفی و ژنتیک گذاشت ولی باید مواظب بود که اگر رفتاری از گذشتگانمان را دوست نداریم خودمان هم انجامشان ندهیم شاید وراثت عاطفی از معدود وراثت هایی باشد که بشود کنترلش کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

41 − 34 =