کسی دوست ندارد بنویسد اما همه دوست دارند نویسنده باشند.ژول سالزمن
سلام بر جناب سالزمن محترم
هر چه در اینترنت به دنبال نشانی از شما گشتم چیزی پیدا نکردم جز کتاب ترجمه شدهتان در ایران. کتابی به نام «اگر میتوانید حرف بزنید،حتماً میتوانید بنویسید».امیدوارم بتوانم تاریخچهی گستردهتری از شما بیابم یا حداقل به کتابتان دسترسی پیدا کنم.
غرض از مزاحمت خواستن تاریخچهی شما نیست. میخواهم در این نامه در باب جملهتان اندک صحبتی با شما داشته باشم.
چند وقت قبل در گروهی به سؤال یکی از دوستان برخوردم. نوشته بود من سه ماه است نوشتن را آغاز کردهام حالا چطور میتوانم رمانی را که هنوز ننوشتهام چاپ کنم؟ اینکه یک نفر با سه ماه نوشتن میخواهد رمان ننوشتهاش را چاپ کند مصداق بارز سخن گهربار شماست. افراد زیادی همچون من وارد حوزهی نوشتن میشوند اما چون حوصلهای برای نوشتن ندارند فقط به دنبال چاپ کتابند.از آنجا نوشتن جزو اعمال شاقه است، افراد ترجیح میدهند به جای وقت گذاشتن برای انجامش،برای خیال پردازی دربارهی آیندهاش وقت بگذارند.شاید به همین دلیل است که خیلیها نیامده میروند. آنها وقتی میبینند آنی که خیال کردند نمیشود و قضیه بسیار سخت است، بیخیال چاپ کتاب نانوشتهشان میشوند.
چند وقت قبل جملهای خواندم با این مضمون که بالای نردبان تولید محتوا و نوشتن اصلاً شلوغ نیست. دقیقاً کلمات جمله یادم نمیآید اما فکر میکنم این جمله هم از طریقی غیر مسقیم به جملهی شما مرتبط است. بالای نردبان شلوغ نیست چون خیلیها همچون من به جای عمل کردن، فقط خیال در سر میپرورانند. آنقدر خیال میکنند که روزهایشان از پی هم میگذرد و آخر هم جز بیخیال شدن خیالاتشان چارهای نمیبینند.
امیدوارم روزی بتوانیم اعتدال را بین خیال و عملمان ببینیم! تشکر بسیار بابت جملهتان.
دوستدارتان
یک کاتب خیالاتی