تا به حال چند بار به خودتان قول انجام کاری را دادهاید و نشده؟
بعد از هر بار انجام نشدن کار چه اتفاقی میافتاد؟
آیا به خودتان انگ اهمال کار یا تنبل بودن میچسبانید؟
تا به حال به این فکر کردهاید که شاید ما اهمال کار و تنبل نیستیم و فقط روش انجام کارها را بلد نیستیم؟
برای من خیلی پیش آمده که در پیش بردن پروژهای که در ذهن دارم شکست بخورم. خیلی زیاد. معمولا هر بار تا دو سه روز خودم را سرزنش میکنم و بعد در کمال ناامیدی بیخیال کار میشوم.
آخرین باری که شکست خوردم همین چند وقت پیش بود. با خودم قرار گذاشته بودم روزی شش صفحه کتاب به زبان فرانسه بخوانم و ترجمهاش کنم. مدت پایداریم سه شب بود!
حالا که به پروژه و مدت پایداریم نگاه میکنم میبینم واقعا آدم پایداری بودم!نخندید بگذارید ادامه بدهم. دلیل دارم.
حالا خوب میدانم که پیچاندن یک نسخه برای همهی روزهای آدم کار اشتباهی است. آن هم نسخهای به این سنگینی. من حساب چند چیز را نکرده بودم.اول روزهایی که شاید فرصت نکنم این کار را انجام دهم دوم اینکه این کار واقعا چقدر زمان میبرد و سوم اصلا ذهن من پذیرش همچین برنامهای دارد؟!
گاهی ما فقط با قوهی تخیلمان برنامه میچینیم. فقط گمان میکنیم. یک برنامهی کاملا حسی بدون داشتن هیچ منطقی.
نسخههای سنگین و یکسان برای همهی روزها کار اشتباهی است. بهتر است به برنامهمان کمی انعطاف بدهیم. از این لحاظ که به کاری که شروع میکنیم پایبند باشیم سخت بگیریم. ولی از این جنبه که یک روزی فقط قدم کوچکی در جهت پیش بردن برنامه برداشتیم سخت نگیریم. اندازهی قدم خیلی مهم نیس برداشتن قدم است که مهم است.
کاملا درسته، منم خیلی با این مشکل مواجه میشم، و کل قضیهرو گردن تنبلی خودم میندازم، ولی این یه حقیقته، که هیچ روزی مثل روز قبل نیست و مثل فردا هم نخواهد بود و ممکنه حوادثی پیش بیاد که حتی فکرشرو هم نمیکردیم، پس باید منعطف باشیم و به خودمان برچسب نچسبانیم.
واقعا درست گفتید. ما بدون در نظر گرفتن خیلی از شرایط روزمره مان در تخیل خود برنامه میریزیم و تخیلی پیش میرویم. با قدمهای کوچک خیلی موافقم. مطالب شما را میخوانم چون میخواهم بر ترسم غلبه کنم. منهم در اندیشه ی ساخت یک سایت شخصی ام. فقط میترسم. همین
هممون همینیم. ترس همیشه وجود داره. شما از پسش برمیاید مطمئنم