در دو پست قبل با هم راجع به تمعق فلسفی و اولین کلید ورود به آن« نگرانی »از کتاب خودشناسی نوشته ی  آلن دو باتن حرف زدیم.

در ادامه ی بحث این کتاب به دومین پرسش تعمق فلسفی می رسیم.

در حال حاضر بابت چه چیز عصبانیم؟

کتاب در این باره می گوید همه ی ما حتی همین حالا هم که نشسته ایم و در حال خواندن این متن هستیم نوعی عصبانیت را در درونمان حس می کنیم.

و این مسئله حتی اگر باورش نکنیم باز درست است!

می دانید چرا چون همین حالا ممکن است از دست دوستمان عصبانی باشیم و به روی خودمان نیاوریم یا از دست مادرمان یا از دست استاد دانشگاه‌مان.

ولی ما عصبانیت در ذهنمان این شکلی گنجانده شده که فقط وقتی لب خودمان را می گزیم یا دستمان را مشت می کنیم و صورتمان قرمز است عصبانی هستیم.

نتیجه ی انکار این عصبانیت ها چیست؟ نتیجه شان این است که روی هم جمع می شوند و یک روز در جایی که اصلا شاید انتظارش را نداشته باشیم فوران می کنند.

مثلا فکر می کنم همه مان دیده ایم رانندگان بی اعصابی را که به خاطر فقط یک بوق زدن به جان هم می افتند!

یا مثالهای خیلی خیلی کوچک تر از این که به یک فاجعه می انجامند.

پس چاره چیست؟ چاره این است:

که همین حالا به فکر عصبانیت های حتی کوچکمان باشیم با خودمان صحبت کنیم و مثل دوستی مهربان و دلسوز به حرف های خودمان گوش دهیم .

عصبانیت هایمان را همین حالا روی کاغذ بنویسیم و سعی کنیم خیلی دقیق در موردشان حرف بزنیم.

خیلی سعی نکنیم بگوییم آرامیم و عصبانیتی وجود ندارد. اگر چیزی آزارمان می دهد سعی بر انکارش نداشته باشیم.

خیلی از مشکلات ما به این دلیل است که یا خیلی زود عصبانیتمان را بر روی طرف مقابل خالی می کنیم یا اینکه عصبانیت از یک نفر یا یک مسئله را انقدر در درون خودمان نگه می داریم تا هیولایی شوند و به جان خودمان بیفتند.

شاید این تمرینات سبب حل شدن کامل مشکلات ما نشوند ولی قطعا در شناخت احساساتمان و در نتیجه شناخت خودمان بسیار تاثیر گذارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 8 =