خوانندگان عزیز تر از جانم توجه فرمایید به لحظات ملکوتی تحویل سال نزدیک میشویم.
سالی که در دقایق انتهاییش هستیم برای من سالی بود که با اشک و آه شروع شد.
سالی نبود که نکو باشد یا من گمان میکردم سالی نیست که نامش به نیکی در خاطرم بماند.
با بیماری و غم و غصه ادامه پیدا کرد.آشفتگیم بعد از تولد بیست سالگیم،زمانیکه متوجه شدم نمیدانم در این سن چه باید بکنم ادامه پیدا کرد.
پناه بردم به دیدن فیلم و سریال،فصل فصل قسمت به قسمت پشت سر هم.
از خستگی آن روزهایم هنوز آثارش بر روح و تنم مانده.
اما امسال من مثل سریال های ایرانی پایانی خوش داشت.آنقدر خوش که نمیتوانستم باورش کنم.
در این میان یعنی بین فصل غم و غصه و فصل شادی و رویایی زندگیم،میتوانم نمایش ناگهانی ضرب المثل«خواستن،توانستن است»را به وضوح ببینم.
من خواستم که حال زندگیم تغییر پیدا کند.وظیفهی نوشتن زندگیم را از روی دوشهای سرنوشت برداشتم.خودم شروع به نوشتنش کردم همانگونه که دلم میخواست.
من برای همه اراده آرزو میکنم.عزمی راسخ برای تبدیل خواستهها به تواناییها.
سال میتواند نکو باشد اگر ما برایش نیکی بنویسیم.
عید همهی دوستان مبارک.تشکر میکنم از همهی کسانیکه کنار من در این مدت بودند.
روزهای خوشی پیشرو داشته باشید.
سال نو مبارک😍