+من دیگه ادامه نمی‌دم.

-چرا؟ باز چی شده؟

+ببین فلانی رو. کاراشو دیدی؟ خیلی خوبن. اصن انگار تو مدیریت یه جور بلوغ و استعداد ذاتی داره. من چی؟ گیر کردم تو همون نقطه‌ای که بودم.

-باز مقایسه؟

+آره اصن می‌خوام مقایسه کنم. می‌خوام بفهمم کجای کارم. می‌خوام بفهمم رقیبام دارن چه کار می‌کنن.

-این فوق‌العاده‌س که تو بازار نگاه کنی رقیباتو ببینی. الگو بگیری. اما به اینم دقت کن که به خودت صدمه نزنی.

+به نظر من که مقایسه یه راه برای رشد کردنه. من اونو می‌بینم یاد می‌گیرم.

-اگر راه برای رشد کردنه چرا بجای رشد می‌خوای متوقف شی؟

+می‌خوام متوقف شوم که همون کاری رو انجام بدم که اون انجام میده. اون یه روش جدید پیش گرفته که فکر می‌کنم خیلی خوبه که منم امتحانش کنم. از این روش خودم که نتیجه‌ای نگرفتم.

-مقایسه‌ای که نتیجه‌ش بشه فراموش کردن اصلیت خودت و تقلید از یه نفر دیگه به درد عمت هم نمی‌خوره حتی!

+سخت می‌گیری ها! حالا امتحان می‌کنیم. من با دیدن رشد اون آدم دیگه حال و حوصله‌ی خودمو ندارم. آخه حس می‌کنم پایینم. حس می‌کنم هیچی نیستم.

-همین دیگه. مقایسه آخر سر می‌رسونت یه همین پوچی.

+تو که بدت از پوچی نمیاد. همیشه میگه پوچی مقدمه‌ی رشده.

-آره. ولی نه اون پوچی که دیگه به هیچ وجه خودتو و توانایی‌هاتو قبول نداشته باشی.

+تو هم اگه کار اون آدم رو دیده بودی و در جریانش بودی، به حرف من می‌رسیدی که کار من یا شاید اصلاً خود من پوچ و بیخودیم.

-من اون فلانی رو که تو میگی خیلی خوب می‌شناسم. در جریان کاراش و زحماتی که کشیده هستم. منم با تو موافقم که کارش حرف نداره. اما اینو در نظر بگیر تو تازه شروع کردی به راه رفتن و اون داره با سرعت تمام می‌دوئه. فرق هست بین تو و اون.

+خوب منم همینو می‌خوام دیگه. منم میگم اگه با روش اون پیش برم از شر این تاتی تاتی کردن و آروم راه رفتن خلاص می‌شم.

-باشه. ولی مراقب باش راه رفتن خودت هم فراموش نکنی.

+حواسم هست. یه چیزیم در نظر بگیر من تحت فشارم. پدرم دراومد انقدر که دیگران گفتن ببین فلانی چقدر رشد کرده و تو هنوز هم سر همون جایی هستی که بودی. اصن احساس می‌کنم با این حرفا تمام تلاشم پوچ میشه. تا حالا مقایسه شدی؟

-آخ آخ به وفور. اصن یه وقتایی حس می‌کنم به دنیا اومدم که مقایسه بشم.

+این اذیتت نمی‌کنه؟

-خب چرا قبلاً خیلی اذیتم می‌کرد. اما بعداً به این نتیجه رسیدم که من هر چقدر هم رشد کنم بازم یکی هست که باهاش مقایسه بشم. پس اگه قرار باشه به حرف بقیه بها بدم دیگه باید مدام درگیر مقایسه کردن بشم. بعد راستشو بخوای یه جایی دلم برای خودم سوخت.

+چرا؟

-حس کردن یه منی وجود داره که خیلی داره بهش ظلم میشه. این من داره تلاش می‌کنه. صبح تا شب درگیر دغدغه‌هاشه. وقتی همه خوابن وقتی همه دارن استراحت می‌کنن وقتی همه اینور اونورن این من بخاطر آرزوهاش از همه چیزش گذشته. اونوقت یکی پیدا میشه این من پر تلاش رو میذاره کنار یه نفره دیگه و مقایسه‌ش می‌کنه. به نظرت این ظلم بهش نیست؟

+اومممم چرا به نظرم. دیگران خبر نداره از این تلاشا خودمون که خبر داریم.

-دقیقاً. من میگم حتی اگه دیگران هم دارن این مقایسه رو انجام میدن، خودمون حداقل دیگه به این من رحم کنیم. نزنیم تو سرش. خردش نکنیم.

+راست میگی ها. من داشتم با خودم، با من وجودم همون کاری رو می‌کردم که دیگران می‌کنن.

-همه‌ی ما یه معذرت خواهی به این من وجودمون بابت تمام لحظاتی که همراه با دیگران تو سرش زدیم بدهکاریم. قبول داری؟

4 پاسخ

  1. امروز تولد بیست و شش سالگی ام است . همش خودم را با دیگران مقایسه می کنم. از این که از خیلی ها عقب موندم. در حالی که باید به وب سایت خودم رسیدگی کنم.

    متن خوبی بود مهدیس جان
    برات بهترین ها رو آرزو دارم.

    1. عزیز دلم تولدت مبارک البته با کمی تأخیر. پر از اتفاقات خوب باشه برات و نوشته‌های درخشان.
      متأسفانه ظلمی به نام مقایسه شدن و مقایسه کردن همیشه هست. حالا یا ما این‌ کار رو در حق خودمون می‌کنیم یا دیگران. اگه بشه این ظلم رو کم‌‌رنگ‌تر کرد، اونوقت طعم و معنای واقعی زندگی رو می‌چشیم.

  2. من هم یه دورانی اسیر مقایسه‌ی خودم با بقیه شده بودم و بعضی وقت‌ها به خودم می‌گفتم:
    «تو که نمی‌تونی مثل این آدم‌های موفق بشی، پس بهتره بشینی و هیچ کاری نکنی.»
    ولی از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم بر اساس یه سری ملاک‌ها، خودم رو با خودم مقایسه کنم. (که این پیشنهاد آقای آیدین داریان بود)
    ما می‌تونیم هر ماه یا هر هفته خودمون رو با ماه یا هفته‌ی قبل‌مون مقایسه کنیم. اینجوری با انجام دادن چندتا کار ساده، هر روز بهتر از دیروز می‌شیم و به خودمون انگیزه بدیم.
    آفرین به قلم‌تون خانم گوشه که تونستید با استفاده از دیالوگ، این نوشته‌ی وبلاگی دلپذیر و دلچسب رو بنویسید.

    1. بعد از مدت‌ها به سایتم سر زدم و از دیدن پیام‌تون خیلی خوشحال شدم جناب نوری.
      بله دقیقاً و این انگیزه دادن به خودمون خیلی مهمه. یه وقتی به خودمون میایم و می‌بینیم با همین انگیزه دادن کلی کاری رو پیش بردیم و خیلی تغییر کردیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 55 = 57