من هر شب مشق مینویسم درست مثل بچه های مدرسهی ابتدایی! رمان کلیدر را باز میکنم شروع می کنم به نوشتن از رویش. حین نوشتن هم سعی می کنم با صدایی که خودم بشنومش از روی کتاب بخوانم. چون می خواهم در توصیفات،محمود دولت آبادی را سرمشق خودم قرار بدهم. من هر شب در تمریناتم از محمود دولت آبادی تقلید می کنم.
امروز داستانم ترکیبی از چند کتاب بود که ایدههایشان بهنظرم بسیار حرفه ای آمده بود مثلا کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد».
معمولا این کار را انجام می دهم با این کار از نظر خودم روی شانهی غولهای دنیای نویسندگی می ایستم!
من کم تجربه ام و برای پیشرفتم به این غول ها احتیاج دارم.اولش فکر می کردم خب تقلید باعث می شود ذهن من تنبل بشود شاید سبب شود دیگر ایدهای به ذهنم نرسد ولی اصلا اینطور نبود.
تقلید و از روی کتاب نوشتن و البته ترکیب چند ایده با هم سبب شد نه تنها ذهنم احساس تنبلی و خستگی نکند بلکه خیلی خلاق تر از قبل شود.
در واقع اتفاقی که در ذهن من میوفتد این است که ذهن من این ایدهها را می شناسد و برایش آشناس پس با این ایدهها احساس راحتی می کند.حالا وادارش می کنم کمی فکر کند و با تجریبات و ذهنیات من کمی چاشنی نوآوری و خلاقیت به ایدهها اضافه کند پس نتیجه چه می شود ایده نه خیلی تازه است که مغز دیگران از پس درکش برنیاید و نه خیلی تکراری است که آدم از خواندنش زده شود و به این می گویند یک ایده ی ناب!
این روش فایده ی بزرگی تری هم دارد :سبب می شود چیزی که دارید از روی آن می نویسید در ذهنتان حک شود و عمل یادگیری را تسریع میبخشد.
البته این را هم اضافه کنم که منظور من دزدی ادبی نیست من این کار ها را فقط برای تمرین انجام می دهم تا ذهنم با آثار مختلف آشنا شود.
شما هم در هر حوزه ای که می خواهید پیشرفت کنید این روش را امتحان کنید مثلا اگر می خواهید شاعر شوید از روی شعرها بنویسد.ما به این کار رونویسی میگوییم یا اینکه مثلا از یکی از شعرا تقلید کنید و چند بیت از کتاب آن شاعر بنویسید و بعد ادامه اش را با خلاقیت خودتان تکمیل کنید.
امیدورارم از انجام این کار لذت ببرید.