وقتی میگویم دیدن تبلیغات من را وارد دنیای عجیب و غریبی میَکند به هیچ وجه قصد اغراق ندارم. بهترین ساعت های روز من ساعت هایی هستند که به دنبال تبلیغات تازه در دنیا میروم. در دنیای برندهای بزرگ و کوچک قدم میزدم و به این میاندیشم که این تبلیغ قرار است چه اندازه به هر برند سود برساند. چند روز پیش که دنبال چند محتوای تبلیغاتی میگشتم با تبلیغات که در ادامه برایتان میگویم مواجه شدم. این تبلیغات آنقدر برایم جذاب بود که دلم میخواست اینجا بماند.
یک تبلیغ دردسرساز
اولین تبلیغی که نه تنها برای برند سودآور نبود بلکه دردسرساز هم شد؛ تبلیغ برند subway بود. برند Subway در تبلیغاتش نوشته بود به هر کسی که نامش را به Subway تغییر دهد تا آخر عمر ساندویج مجانی خواهد داد. حدس میزنم این تبلیغ برای آنها شوخی بیش نبوده و گمان میکردند مخاطب هم به شوخی خواهد گرفت. نتیجه چه شد؟ هزاران نفر حالا در دنیا نام خود را به Subway تغییر دادهاند. حالا این برند باید بهدلیل ادعایی که در تبلیغ خود کرده بود؛ به تمامی این افراد تا آخر عمر ساندویج مجانی بدهد!
استفاده درست از فرصت
تبلیغ بعدی برای برند ایکیا بود. با گران شدن اجاره خانه در تورنتو مردم به سمت اجارۀ خانههای کوچک کشیده شدهاند. ایکیا از همین فرصت استفاده کرد تا بیلبورد خلاقانۀ خود را به اجرا بگذارد. در این بیلبوردها خانههای کوچک به شکل واقعی به نمایش گذاشته شده بودند! ایکیا تمام وسایل خانه را با نظم و ترتیب خاصی در بیلبوردهای چید تا هم به صاحبخانهها برای فروش خانه کمک کند و هم به برند خود برای فروش محصولات خانه کمکی کرده باشد.
گنجاندن لوگو در لوگو دیگر برندها
سومین تبلیغ مربوط به پپسی میشود. پپسی، با بررسیها فراوان متوجه شد که نصف بیشتر مردم ترجیح میدهند ساندویجی که از برندهای معروف مثل مک دونالد میگیرند؛ بهجای نوشابه کوکاکولا با پپسی بخورند. تیم پپسی دست به کار شدند. لوگو برندهای مختلف را روی بیلبوردها چاپ کردند. در وسط لگو برندهای مواد غذایی معروف مثل King یا McDonald’s ، لوگو برند پپسی را گنجاندند. کنار لوگو پپسی نوشتند: better with. هدف تیم پپسی از این کار بود که به مخاطب بگویند این برند همراه با پپسی بهتر است.
صدای خوردشدن استخوانهای یک برند
حالا که اسم برند مک دونالدز وسط آمد؛ اجازه دهید برایتان از صدای خورد شدن استخوانهای این برند بگویم! وندیز، رقیب دیرینۀ مک دونالدز، در بیلبورد اخیر خود، از لوگوی مک دونالدز یک سیبزمینی خمیده و سرد درآورد! این برند در تبلیغ خود نوشته بود که سیبزمینی سرخشده گرم و ترد خم نمیشود. حالا حدس بزنید بیلبورد وندیز کجا نصب شد؟ روبروی یکی از رستورانهای مک دونالدز.
درسهایی از این تبلیغات
اولین و بزرگترین درسی که از این تبلیغات میتوان گرفت؛ تفکر خلاقانه است. هر کدام از این تبلیغات، نگاه منحصربهفرد و خلاقانهای به دنیای تبلیغات اضافه کردند. نام دومین درس را جستجوی فعالانه میگذارم. یک تبلیغ برای اینکه به مرحلۀ خلاقیت برسد؛ نیازمند ساعتها تحقیق و جستجوی دربارهی خود برند، رقبا و اتفاقات مختلف است. هر اندازه که تحقیقات ما بیشتر باشد؛ دستمان برای نوشتن و طراحی تبلیغات خلاقانه بازتر است.
خیلی جالب بود. اون مورد آخری که دیگه یه جنگ بهتمام معنا بود!😁
ولی واقعا خیلی جذابه! اینکه با یک مشت کلمه و نمادسازی میتونی یه مفهوم رو بسازی و منتقل کنی؛ با کوتاهترین کلمات و سادهترین طرحها! و واقعا خلاقیت اهمیت خیلی خیلی زیادی داره.
فقط اینکه من الان نگران اون subway بدبختم. هنوز سرپاست یا اینکه کلا به فنا رفت؟