سلام بر دوست گرانقدرم
امیدوارم حالت خوب باشد و حسابی سرکیف باشی.
قبل از هر چیز بگویم در این فکر هستم که علاوه بر متن، نامهی صوت نیز ارسال کنم تا صدایم را هم داشته باشی. حتماً برای جمعبندی مطالبی که یاد گرفتیم، این کار را خواهم کرد.
اما در این نامه میخواهم برایت از یک تجربه بگویم یعنی نگویم،بنویسم.البته شاید بهتر باشد بجای لفظ تجربه هم از کلمهی اعتراف استفاده کنم.
من یکبار تجربهی نوشتن مقالهای تبلیغاتی را قبل از اینکه به کپی رایتینگ رو بیاورم،داشتهام.
قرار بود در آن مقاله تبلیغ یکی از دورههای آموزش زبان انگلیسی را انجام دهم. من دوره را کامل دیدم. یعنی خودم را جای مخاطب گذاشتم و کل دوره را تماشا کردم. راستش را بخواهی دورهای که تبلیغش را به من داده بودند،چنگی به دلم نزد که هیچ کلی انتقاد هم از طرف من به عنوان یک مخاطب به آن مقاله وارد شد. احساس میکردم دوره ناقص است و بروز نیست. اصطلاحات دوره قدیمی بودند و مدرس دوره اهجهی خوبی نداشت.
با این حال چون میخواستم نوشتن مقاله را تجربه کنم، شروع کردم به نوشتن دربارهی این دورهی آموزشی. از این نوشتم که اصطلاحات همه بروز هستند و لهجهی مدرس حرف ندارد!!
یک دروغ بزرگ که باعث شده تا همین امروز بابتش عذاب وجدان داشته باشم. قطعاً اگر آن مقاله به صورت آزمایشی نبود و من میدانستم قرار است در توضیحات دوره قرار بگیرد، تا الان یک اکانت جعلی ساخته بودم و واقعیت را گفته بودم!
امروز به این حرف از اگیلوی دربارهی تبلیغات برخوردم:
هیچوقت تبلیغاتی ننویس که نمیخواهی خانوادهات بخوانند، تو به زن خودت دروغ نمیگویی پس به زن من هم دروغ نگو.
با خودم گفتم من اگر قرار بود برای خواهر خودم یک دورهی آموزشی زبان بگیرم، قطعاً به سراغ آن دوره نمیرفتم.
یکی از اصول تبلیغ نویسی صداقت است و اصل دیگر ایمان. ایمان به اینکه محصولی که تبلیغش را میکنی محصول خوب و باکیفیتی است. همین ایمان باعث میشود خیلی بهتر از آنچه که تصورش را میکنی،شعار تبلیغاتی بنویسی. اعتماد مشتری به ما در ادامهی رعایت این دو اصل میآید.
خلاصهی مطلب اینکه ادب از من بیاموز و دروغ نگو. آقای اگیلوی ناراحت میشود اگر به زنش دروغ بگویی. خودت هم حس خوبی نخواهی داشت.
این هم از نامهی امروز. فقط مانده یک کار. آن هم خواندن جملهای زیبا از جامی است:
سخن را زیوری جز راستی نیست.
سخنانت پر زیور
دوستدارت
مهدیس
صداقت در تبلیغات واقعا مهمه