این روزها درگیر بازنویسی داستان‌هایم هستم؛ به همین دلیل می خواهم چند نکته ای که در مورد بازنویسی خوانده‌ام با شما به اشتراک بگذارم:

۱٫برای بازنویسی بهتر است کمی از متن فاصله بگیریم: یعنی بگذاریم مدتی از نوشتن اولین نسخه از داستان بگذرد، بعد بازنویسی را شروع کنیم.

۲٫قبل از بازنویسی متن  اولیه را با صدای بلند برای خودمان بخوانیم.

۳٫به صلاح نویسنده است که در هنگام بازنویسی آلزایمر بگیرد! در خاطرات یکی از نویسنده‌ها می‌خواندم که نوشته بود هنگام بازنویسی داستانهایم طوری آلزایمر می‌گیرم انگار نه انگار که متن را خودم نوشته‌ام. یک جاهایی از داستان هیجان زده می‌شوم، یک جاهایی دوست دارم بدانم بقیه‌ی ماجرا چه می شود و از همه مهم تر اینکه وقتی که یادم می‌رود که این نوشته نوشته ی خودم است بهتر می‌توانم داستان را نقد کنم.

۴٫مدام به خودمان بگوییم چرا؟چرا این اتفاق افتاد؟ چرا شخصیت حالا باید اینجا باشد؟ آیا علت و معلول های داستان محکم اند؟

۵٫به علائم نگارشی دقت کنیم.

۶٫بین بخش های مختلف داستان سعی کنیم تعادل ایجاد کنیم: مثلا اینطور نباشد که اول داستان شیصد (!)خط بنویسیم برای نقطه ی اوج و پایان دو خط بگذاریم(این تعادل بستگی به نوع داستانمان دارد).

۷٫زمان داستان را مشخص کنیم و دقت کنیم زمان فعلها یکدست باشند.

۸٫از تکرار زیاد فعلها به جز زمانی که دلیلی برای تکرار داریم بپرهیزیم مثلا پیش از حد از فعل بود استفاده نکنیم.

و در آخر به این دقت کنیم که خیلی مهم است اجازه بدهیم به خواننده یک سری مسائل را خودش حدس بزند. قرار نیست ما همه چیز را به خواننده بگویم. با حذف یک سری از جملات می توانیم  مزه‌ی تجربه‌ی حدس بعضی از مسائل را به خواننده بچشانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 7 =