اول طرح داستان رو بریزم یا شخصیت پردازی کنم؟
این سؤال را خیلی از افراد هنگامی که میخواهند شروع به داستان نویسی کنند، میپرسند.
پدی چایفسکی فیلنامه نویس میگوید:
نویسنده ابتدا مجبور است اتفاقاتی را بیافریند.بعد از آنکه آن اتفاقات را بنا کرد (ضربانهای پیرنگ)باید شخصیتهایی را خلق کند که توانایی به وقوع پیوستن آن اتفاقات را داشته باشند. شخصیتها شکل میگیرند تا داستان تحقق پیدا کنند.
بسیاری از نویسندگان با چایفسکی موافقند که برای نوشتن داستان ابتدا باید یک حادثهی محرک خلق کرد. یعنی اول طرح پیرنگ و بعد شخصیت پردازی. اما اگر حادثهی محرکی در کار نبود میتوانیم با شخصیت پردازی شروع کنیم؟
این تجربهای بود که ما در سمپوزیوم نویسندگی داشتیم. در آنجا با خلق شخصیت شروع کردیم. ابتدا یک شغل برای شخصیت در نظر گرفتیم و بعد حادثهی محرک را بر اساس آن شغل برایش رقم زدیم. داستان به این شکل بدون مشکلی ساخته شد.
پس آنقدر هم که فکر میکنیم اینکه با چه چیزی شروع کنیم، مهم نیست.
مهم این است که بدانیم پیرنگ و شخصیت دو زوج پویا هستند.
اگر شخصیتی داشته باشیم که حرکاتش پیش بینی شدنی باشد قطعاً داستانمان هم خیلی زود لو خواهد رفت و چیزی جز یک متن کلیشهای دستمان را نمیگیرد.این تأثیر شخصیت بر پیرنگ است.
از طرفی شخصیت با کنش و روابط علت و معلولی که به پیرنگ برمیگردند، جان میگیرد. این یعنی بدون یک پیرنگ قوی و انجام کنشهای هیجان انگیز شخصیت ما حرافی بیش نخواهد بود. مثلاً اگر در یک فیلمنامه باشد حامد بهدادی میشود که از اول تا آخر فیلم فریاد میزند:رستا!!
باید این سخن زیبای کتاب بیست کهن الگو را اضافه کنم که میگوید:
پیرنگ عملکرد شخصیت است و شخصیت عملکرد پیرنگ. این دو به هیچ طریقی قابل جداسازی نیستند. کنش زمینهی مشترک آنهاست. بدون کنش شخصیتی وجود نخواهد داشت و پیرنگی هم شکل نخواهد گرفت.