در پاسخ ِ یک دوست: می خواهی بدانی کلیشه چیست؟ کلیشه یعنی بیش از آن که به کیفیت ِ کارَت فکر کنی، به این فکر کنی که خواننده و بیننده در بارۀ کارَت چه خواهد گفت، یا بعدش چه خواهد شد، یا هر آنچه گفتهای، با همان شدت یا آهستگی که خواستهای بگویی، دریافت شده یانه. کلیشه یعنی این که از ترس ِفهمیده نشدن، آن چه را میفهمی ننویسی، و به جایش فکر کنی چه طور میشود فهمیدههای پیشین را دوباره سر ِ هم کرد. کلیشه یعنی به زور، خودآگاه جلوه کردن، حال آن که وقتی تنها به کارَت بیندیشی، میبینی بی آنکه بخواهی، همه چیز در آن هست؛ و در این دَم،هیچ نیرویی قویتر از ناخودآگاه نیست. باقی بقایت.
این تعریف متفاوتترین و بهترین تعریفی بود که از کلیشه خواندم.