داستان سرایی به سبک کیندراهال| ۴ نوع داستانی که هر کسبوکاری باید بگوید
بازاریابی دیگر درباره چیزهایی که میفروشیم نیست بلکه دربارهی داستانهایی است که میگوییم. ست گادین در ازای فروش هر کدام از آن روغنهایی که روی هم جمع شده بودند،مبلغی هم به من تعلق میگرفت. آن روزی که رییس فروشگاه قبول کرد بخشی از اینجا را به من دهد،حس میکردم دیگر راحتی و رفاه در انتظارم […]
پنج روش شروع مقاله برای جذب مخاطب
تا به حال این اتفاق برایتان پیش آمده که با خواندن پاراگراف اول یک مقاله،از خواندنش منصرف شوید؟ گورستان مقالات پر از نوشتههایی است که بخاطر صرفاً پاراگراف ابتدایی نادیده گرفته شدند. حال چه کنیم که مقالات ما به سرنوشت آنها دچار نشود؟برای جلوگیری از این اتفاق شوم پنج راه وجود دارد. ۱.استفاده از […]
۹راهکار برای کنترل مغز در مواقع هیجانی| بازآموزی مغز
در این پست با کمک خانم فیث جی هارپر نویسندهی محترم کتاب گندزدایی از مغز و روانکاو درست و حسابی میخواهیم راهکارهایی برای بازآموزی مغز یاد بگیرم. بازآموزی اصلاً یعنی چی؟ همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، مغز ما در یک مواقع خاص حالت دفاعی به خود میگیرد. مثلاً اگر در یک شرایط استرس زا […]
طلسم قصهگویی
حس میکردم تمام متنهایم شکل هم شدهاند. هیچ خلاقیتی در کار نبود. به چشم مخاطبم نمیآمدم. دست از همه جا شستم و گوشهای دور از همه نشستم. از من به شما نصیحت همیشه عزلت نشینی و رعایت فاصله اجتماعی جواب میدهد. به ذهنم رسید نکند من را طلسم کردهاند؟ وگرنه مگر میشوند آدم انقدر بد […]
ادای دین
چند روز پیش در موقعیتی قرار گرفتم و ناخودآگاه این فکر به ذهنم خطور کرد که اگر همین حالا سایتم با همهی پستهایی که تا امروز نوشتهام پاک شود چه میشود. بدون اینکه کمی تأمل کنم با خودم گفتم یکی دیگر میسازم. اگر باز هم بپرد دوباره یکی دیگر خواهم ساخت و دوباره یکی دیگر.(البته […]
شیطان بادام را گروگان گرفته است
و قسم به لحظهای که شیطان را به دلیل دزدیدن بادامها از مقامش عزل کردند. ( کتاب مهدیسیون صفحهی هزار و دویست و بیست و سه/ سطر دوم/ خط سوم) عدهای بر این باورند شیطان به این دلیل از مقام الهه بودن عزل شد که از دم دست خداوند بادام میدزدید! حالا جریان این بادام […]
عالِم+عمل نکردن=زنبور بی عسل
از روی تختم به طوریکه سرم به میلههای تخت طبقهی دوم نخورد، بلند شدم و ایستادم. روی تختش در طبقهی دوم، نشسته بود و کتاب هنر ظریف بیخیالی را میخواند. نظرش را در مورد کتاب پرسیدم. کتاب را زمین گذاشت و گفت:« کتاب خیلی خوبیه.» بعد لحظهای مکث کرده و ادامه داد:« اما تو که […]
الهام خانم
چند وقت پیش وقتی خسته از پیادهروی برگشتم پشت لپ تابم نشستم تا چیزی بنویسم. شروع کردم به نوشتن آنچه در پیاده روی گذشته و بعد نوشتم و نوشتم و نوشتم و ناخواسته رسیدم به نوشتن در مورد موضوعی که خیلی وقت بود ذهنم را درگیر کرده بود. از خیلی وقت پیش دلم میخواست در […]
ذهن عزیزم چرا میروی؟
حضوری گر همی خواهید از این مقاله غافل نشوید. وقتی اولین بار قصد کردم آزمون رانندگی بدهم حسابی تمرین کردم. احساس میکردم همه چیز را خیلی خوب بلدم و میتوانم همین اولین بار قبول شوم. همه چیز هم ظاهراً خوب پیش میرفت تا اینکه نوبتم رسید که آزمون بدهم. همین که پشت فرمان نشستم نمیدانم […]