چند وقت پیش وقتی خسته از پیادهروی برگشتم پشت لپ تابم نشستم تا چیزی بنویسم. شروع کردم به نوشتن آنچه در پیاده روی گذشته و بعد نوشتم و نوشتم و نوشتم و ناخواسته رسیدم به نوشتن در مورد موضوعی که خیلی وقت بود ذهنم را درگیر کرده بود. از خیلی وقت پیش دلم میخواست در رابطه با آن موضوع متنی بنویسم. اما هر چه مینوشتم کلیشهای و تکراری از آب در میآمد.
این بار که پشت لپ تاب نشستم انگار همه چیز فرق داشت. انگار من آدم دیگری بودم و کلمات از آسمان برایم نازل میشدند. شعرها و اصطلاحات تازه. بعد از اینکه دستم را از روی کیبورد برداشتم متنی هزارکلمهای نوشته بودم که باورم نمیشد یک کلمهاش هم متعلق به من باشد. متن کامل کامل بود.هم کامل هم نو و خلاقانه. همان چیزی که مدتها به دنبالش بودم. حس میکردم این متن به من الهام شده و از قبل چیزی از آن در ذهنم وجود نداشته.یک الهام شیرین برای نوشتن یک متن خلاقانه. بعدها وقتی آدمهای دیگر این متن را خواندند میگفتند این متن به سبک خاصی نوشته شده. سبکی که خودم هم از آن سر درنمیآوردم. حتم داشتم آن متن از یک جایی رسیده بود. نمیدانم شاید از پیاده روی آن روز یا از آزادنویسی. شاید هم همان لحظه از آسمان. از آنجایی که من شیفتهی خلاقیت هستم تصمیم گرفتم تا دربارهی این ماجرا بیشتر بخوانم و برای شما و اینجا هم بنویسم. باشد که مفید واقع شود و الههی الهام بر شانهی هر فرد خلاقی زود به زود بنشیند.
ارتباط الهام خانم و خلاقیت:
الهام و خلاقیت دو موضوع کاملاً به هم پیوند خورده هستند و نمیشود خلاقیت را به دور از الهام تعریف کرد.
الیزایت گیلبرت در ابتدای کتاب جادوی بزرگ مینویسد:
خلاقیت چیست:رابطهی بین انسان و معمای الهام
در اکثر اوقات این الهام است که سازندهی خلاقیت میشود. همان جرقهای که یکدفعه زده میشود و همه چیز را از کلیشهای بودن در میآورد. از مدتها قبل آدمها رؤیای اینطور الهامها را در سر میپروراندند. حالا من میخواهم در رابطه با ویژگیهای اخلاقی این الهام خانم بیشتر حرف بزنیم و بیشتر او را بشناسیم.
الهام خانم مختص نوابغ نیست:
نظریهی الهام خلاقیت:
این نظریه میگوید موفقیت خلاقانه در نتیجه فرآیند درونی اسرار آمیزی به وجود میآید که جرقههای نبوغ به آن قوت میبخشند.
آن چیزی که ما شنیدهایم و در تعریف نظریهی الهام خلاقیت هم بر آن تأکید میشود حضور مؤثر نبوغ در این ماجراست. چیزی که بیشتر مردم آن را با نام استعداد میشناسند و بر این باورند که افراد نابغه با استعداتر و در تیجه خلاقترند و فرشتههای الهام بیشتر بر سر راه آنها قرار میگیرد.
ولی آیا واقعاً اینطور است که افراد باهوش و با استعداد از خلاقیتی بیشتری برخورد دارند؟
محققان اتریشی با آزمایش بر روی ۲۹۷نفر به این نتیجه رسیدند که هشتاد درصد جمعیت استعداد خلاق بودن یکسانی دارند. در واقع توانایی خلاقیت بسیاری از افراد با نابغههای تحسین شده برابری میکند.
اگر خلاقیت همه با هم برابر است پس چطور میشود که عدهای از آن بهره میبرند عدهای دیگر این توانایی درونی را دست نخورده تحویل خالقشان میدهند؟
الهام خانم رابطهاش با شوالیههای شجاع خیلی خوب است:
این قانون من است که هرگاه میخواهم کارجدید خلاقانهای انجام دهم برای اینکه فقط به ترسم نشان دهم که هستی ابتدا گریه میکنم و بعد در حین گریه برای اینکه به ترس نشان دهم به تو راه نمیدهم کارخلاقانهام را شروع میکنم!
آیا شجاعت بیرون کشیدن گنج مخفیدرونتان را دارید؟من معتقدم که همهی ما مخازن گنجهای زیرخاکی هستیم.
زندگی خلاقانه و بیرون کشیدن خلاقیت و خواستار فرشتهی الهام شدن تا حد زیادی نیازمند کنجکاو بودن است. و کنجکاو بودن روحیهای است که تا حد زیادی به روحیهی شجاعت وابسته است. از قدیم گفتهاند گر خواهی شوی خلاق دنبال شجاعت باش. الهام و خلاقیت با افراد ترسو سر جنگ دارند. با افرادی که از انجام کارهای جدید و حتی به دنبال علاقهشان رفتن میترسند. آنهایی که معتقدند در جهان چیز دیگری غیر آنچه که در لحظه دارند وجود ندارد و به زندگی همان لحظه شان قانعند. خلاقیت بچهی پرشر و شور است که دلش میخواهد فرزند کسی شود که به دنبال کشف و امتحان کارهای تازه است. کسی که بداند در دنیا کارهای زیادی برای امتحان وجود دارد.
افراد معمولاً به دنیا میآیند. بزرگ میشوند. مدرسه میروند. مدرکی میگیرند و بعد کاری انتخاب میکند و سالها در همان دایرهی محدود کارشان میمانند. حقیقت این است که آنها از کشف و تغییر میترسند حتی میترسند راهشان را کمی به سمت علاقهشان و آن چیزی که در زندگی میخواهند برگردانند. خلاقیت اگر هم بخواهد خودی نشان دهد این آدمها با طرز زندگیشان راهی به آن نمیدهند.
سالها در زندگیمان میترسیم که اگر دست به کاری بزنیم با شکست مواجه شویم. اگر به دنبال خلاقیت برویم زندگیمان بهم بریزد. ما آدمها خواستار آرامش هستیم و ترس بر هم زدن تعادل و آرامش همیشه همراه با ما از خیلی وقت پیش بوده و هست.
اما باید این را بدانیم که ترس همیشه همیشه در زندگی هست حتی وقتی کار خلاقانهای را هم شروع میکنیم. حتی وقتی که راهمان را تغییر میدهیم. این ترس با ما زندگی میکند. بخش جدا نشدنی تغییر و کارخلاقانه ترس است. در اینجا انتخاب با ماست. آیا میگذاریم این ترس طعم خوش زندگی خلاقانه و لحظهی فوقالعادهی الهام و سالها با شادی زندگی کردن را از ما بگیرد یا به آن در زندگی راه نمیدهیم.
مدال زیباترین تعبیر و پاسخ به ترس به خانم الیزابت گیلبرت تعلق میگیرد که خطاب به ترس میگوید:
ای عزیزترین ترس.خلاقیت و من میخواهیم سفری مشترک برویم میفهمم که تو هم با ما میآیی چون همیشه اینطوری است. میدانم که تو در زندگی من نقش مهمی ایفا میکنی و وظیفهات را بسیار جدی میگیری.ظاهراً کار تو تحمیل اضطراب در مواقعی است که قصد دارم کار جالبی انجام دهم. اما من هم در این سفر(یک پروژهی ماجراجویی)میخواهم کار خودم را انجام دهم که سخت کار کردن و تمرکز کردن است. خلاقیت هم میخواهد کار خودش را انجام دهد که محرک بودن و الهام بخشیدن است. در این خودرو جای کافی برای همهی ما هست بنابراین این جا را مکان خودت بدان. اما هم زمان متوجه این موضوع باش که خلاقیت و من تنها تصمیم گیرندهی این سفر هستیم.
الیزابت گیلبرت ترس و کار خلاقانه را کنار هم میپندارد. میگوید این دو عنصر از هم جدا نشدنی است. تفاوت بین آدمها در این است که به ترسشان بیشتر بها میدهند و افسار کار را را بیشتر به او میدهد یا به کارخلاقانه و خودشان.
اینجا میتوانم پرانتزی باز کنم و بگویم رابطهی الهام با کمالگراها زیاد خوب نیست. در واقع کمالگرایی خیلی اوقات نام باکلاس ترس است. در گذشته به آن ترس میگفتند و حالا کمالگرایی. همانطور که ترسوها میترسند کاری کنند، کمالگراها هم از انجام کارها هراس دارند. پس خیلی کم پیش میآید آنها هم ریسک انجام کار خلاقانه را بپذیرند.
الهام خانم شیفتهی کنههاست:
خانوادهی بالزاک به او گرسنگی میداد تا تسلیم شود و فعالیت ادبیاش را کنار بگذارد. وقتی نمایشنامهی منظومش را که نتیجهی دو سال کار سخت و مداوم بود با افتخار برد و برای خانوادهاش خواند، آنها حین خواندن او خمیازه کشیدند. دوستش به او توصیه کرد جز نوشتن روی هر کار دیگری که دلش میخواهد سرمایه گذاری کند. بالزاک برای این که به عنوان یک نویسنده شناخته شود هشت سال تمام داستان نوشت. با نام مستعار سی و یک کتاب داستانی چاپ کرد و هنوز مانده بود تا آثار یزرگش را خلق کند.
به نظر من بالزاک فقط در یک چیز نبوغ داشت. در کنه بودن. نبوغش در این بود که با وجود آن همه سختی کار خلاقانه را رها نکند.
برای اینکه فرشتهی الهام بر ما بزرگواران نازل شود باید در باغ باشیم!
یعنی روی یک کار تمرکز کنیم و رهایش نکنیم. فکرمان درگیرش باشد. حالا حدس میزنم چیزی که آن روز سبب شد آن متن خلاقانه را بنویسم این بود که روزها به آن مسئله فکر کردهبودم .حتی وقتی به سراغ نوشتههای قبلیم رفتم در کمال تعجب دیدم در نود درصد نوشتههایم در مورد آن مسئله مستقیم و غیر مستقیم حرف زده بودم.
کار مداوم و همیشگی، ثبات در راه، کنه و سمج بودن و ایستادن،فرشتهی الهام را متقاعد میکند که به ما اعتماد کند.
مسیر خلاقانه با اینکه مسیری است رویایی و سبز ولی پیچ و خمهایی که هم دارد که فقط زمانی از پسش برمیآییم که عزم راسخ برای طی کردن مسیر داشته باشیم.
هیچ کدام از این حرفها به معنای شکنجه دادن خود نیست. ما مسیر خلاقانه را انتخاب میکنیم تا از زندگی عادی بیرون آمده و به نوعی از لذت برسیم نه اینکه بدتر با توقع بیجا از خودمان داشتن و کار بیست و چهار ساعته باعث رنج و عذاب خودمان شویم.
چهار ساعت کار با تمرکز خیلی بهتر از بیست و دو ساعت کاری است که هر یک ربع یکبار وسطش کلیپ اینستاگرامی پخش شود.
یک فرمول جالب مدتی در زندگی من به وجود آمده بود.(یعنی خودم به وجود آورده بودم.) با خودم میگفتم مهمانی تعطیل، خواب تعطیل فقط کار.
ولی آن فقط کار چگونه بود؟سؤال به جا و درستی است. سر جمع دو ساعت کار مفید نمیشد آن قدر که وسطش کارهای دیگر میکردم. اینطور شد که بعد از مدتی به خودم آمدم و دیدم هم زندگی را بر خودم حرام کردهام و هم آنقدر که باید از کارم بهره نبردهام. باید اعتراف کنم آن فرمول جالب که نبود هیچ بسیار وحشتناک هم بود.
شاید بگویید من بین کارم طفره نمیروم کارم را دقیق انجام میدهم و باز هم نتیجه نمیگیرم. من هم میگویم گاهی نحوهی کار کردن ما اشتباه است نه زمانبندی.
مثلاً روی یک تمرین را که دیگر برایمان عادت شده و به صورت غیر ارادی انجامش میدهیم سالهای سال انجام میمانیم و میترسیم سختترش کنیم.
اریکسون ،استاد سوئدی، میگوید:
غیر ارادی بودن دشمن رشد است اگر کارها را به صورت ناخودآگاه انجام دهید توانایی کنترل کارتان را از دست میدهید.
باید بگویم من به این دلیل خواستم مقاله بنویسم چون وقتی به کارم نگاه کردم دیدم به اندازهی کافی یادداشت کوتاه در پروندهام دارم و وقت آن رسیده که چالشی بلندتر را امتحان کنم.
و نکتهی طلایی دیگر آن است که ما با انجام کارهای متنوع ذهنمان را بزرگ میکنیم! بله.
ذهن ما بزرگ میشود:
قسمتی از مغز که مخصوص جهت یابی است در رانندگان تاکسی از رانندگان اتوبوس بزرگتر است!
این نتیجهی یک آزمایش بود. این آزمایش نشان داد ذهن ما انعطاف پذیر است. رانندگان تاکسی مسیرهای مختلف را در طول روز امتحان میکنند. مسیرهای متنوع. این در حالی است که رانندگان اتوبوس فقط در یک خط خاص حرکت میکند. تنوع در مسیر و امتحان مسیرهای متنوع همان علتی است که سبب شده مغز رانندگان تاکسی بزرگتر و در نتیجه کارآمدتر از مغز رانندگان اتوبوس باشد.
به همین دلیل است که رانندگان تاکسی بهتر میتوانند جهت یابی کنند و مسیرهای متنوع بیشتری را پیدا کنند در واقع خلاقیت آنها با امتحان مسیرهای مختلف افزایش یافته است.
ما هم با سختتر کردن کار و به چالش کشیده ذهنمان همین کار را میکنیم. در کنار سمج بودن و پای کار ایستادن انجام تمرینات متنوع برای افزایش خلاقیت و در نتیجه ظهور فرشتهی الهام لازم است.
الهام خانم کارمند هیچ کس نیست:
از همین حالا بیاید مسئلهای را برای خودمان مشخص کنیم. ما قادر به زور گفتن به خلاقیت نیستیم. یعنی نمیتوانیم به او بگوییم دقیقا همین لحظه باید دست فرشتهی الهام را بگیری و نزد من بیایی. همچین چیزی غیر ممکن است.
ما باید راحتش بگذاریم. کار خودمان را انجام دهیم. کنار کار بمانیم و ساعتها کار کلیشهای را تحمل کنیم. از کار بقیه تقلید هنرمندانه کنیم! تا خلاقیت مخصوص به خودمان بلاخره خودش را نشان دهد.
این را با خودمان تکرار کنیم که الهام کارمند ما نیست. رفت و آمدش آزاد است. ولی وقتی میآید ما باید سر کار باشیم تا به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کنیم.
یک پرانتز دیگر:
بعضیها اعتقاد دارند چون به الهام نمیتوانیم فشار بیاوریم پس بهتر است برای محافظت از کار خلاقانهمان کار دیگری برای کسب درآمد داشته باشیم. و کار خلاقانه و الهام را راحت بگذاریم تا هر زمان که دلشان خواست به سراغ ما بیاید.
پس خونسریتان را حفظ کنید آرام باشید. نفس عمیق بکشید و سر کارتان هر چند خسته کننده بنشینید تا وقتی که فرشتهی الهام آمد بتوانید با آغوش باز پذیرایش باشید.
این را هم بگویم گاهی لازم است از سر جایتان بلند شوید و بعد نفسی تازه کنید. پیاده روی بروید و حتی مدتی سکوت کنید. شاید فرشتهی الهام در سکوت پیاده وری یا در گفتگو با دیگران منتظرتان باشد. فقط این مهم است که به زور احضارش نکنید.
الهام خانم با بزرگ کنندگان شکست و موفقیت کاری ندارد:
گاهی آنقدر درگیر یک شکست یا موفقیت میشویم که یادمان میرود کاری بعدی هم وجود دارد. آنقدر در یک کار و عواقبش میمانیم که کار خلاقانهی بعدی را انجام نمیدهیم. و اینطوری و به این شکل الهام بعد از مدتی ناامید از ما راهش را میکشد و میرود. دقت کنیم که الهام با کارخلاقانه میآید و بخشی از کلمهی کار خلاقانه «کار» است! یعنی متوقف نشدن. وقتی درگیر شکست یا موفقیت قبلی میشویم عملاً نوعی توقف به وجود میآید. به این فکر کنیم چه ایدههایی در همان زمان توقف میتوانست به ما الهام بشود و ما از دستشان دادهایم.
در این باب خواندن این پست خالی از لطف نیست:
https://mahdisgousheh.ir/978/%d8%a2%d9%86%da%86%d9%87-%da%a9%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%86-%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%af/
به الهام خانم و کارتان اعتماد کنید:
در آخر میخواهیم نصحیتی به روح هم خودم و هم شما بکنم. اگر ایدهای به ما الهام شد،اگر روی ایده کار کردیم و کارمان را بیرون دادیم به کارمان اعتماد کنیم. قضاوت در مورد خودمان و اثرمان را کنار بگذاریم. از دادن ایدهمان به دنیا ترس نداشته باشیم. حتی اگر هزاران نفر هم اثر ما را نقض کنند باز هم چیزی به این دنیا افزدهایم که حاصل کار ما و تلاش ما بوده است. پس اعتماد کردن را فراموش نکنیم.
الهام خانم همیشه اطراف و مراقب شماست.دریابیدش!
پی نوشت: باید تشکر کنم از خانم الیزابت گیلبرت که با کتاب جادوی بزرگش من را جادو کرد و باعث شد این مقاله را بنویسم و همچنین کتاب منحنی خلاقیت که من تا همیشه سپاس گزار نویسندهاش خواهم ماند.
این دو کتاب دید من را نسبت به کار خلاقانه و الهام تا حد زیادی عوض کردند. اگر به موضوع خلاقیت مثل من علاقه دارید این دو کتاب را از دست ندهید.
خیلی کامل و عالی بود. آفرین مهدیس خانم
سلام مهدیس جانم
مثل همیشه عالی بود.
خیلی لذت بردم.
مشتاقانه باز هم منتظر خواندن نوشته های شما هستم.
🌹🌹🌹🌹
فاطمه عزیزم ممونم که همیشه حامی هستی
چه مقاله ی خوب و تاثیرگذار و الهام بخشی نوشتی مهدیس جان
سپاس فراوان از لطفتون
سلام مهدیس عزیز، مقالهات را با لذت خواندم و کیف کردم و واقعا برام مفید بود، و آن قسمتش که کمال گرایی گاهی نام با کلاس ترس است برایم خیلی جالب بود چون این روزها ورد زبان خیلیها شده است.
خوشحالم که براتون مفید بوده
گذراندن روزهای خوشی را با الهام خانم در اوج خلاقیت برات آرزومندم. :)
چه آرزوی قشنگی:)ممنون