نوشتن عزیزتر از جانم سلام

حالا که برایت نامه می‌نویسم شوق و ذوق بچه مدرسه‌ای را دارم که قرار است برود اردو و از شوق این ماجرا خوابش نمی‌برد!  تو این حس را به من برگرداندی. ورود با شکوه تو به زندگیم به  تکرار روزهای خوش بچگی‌ام بود. می‌دانی با جرئت می‌توانم بگویم تو یکی از بهترین اتفاقات زندگی من هستی. حالا که برایت نامه می‌نویسم به تمام روزهای خوش در کنارت بودن فکر می‌کنم. روزی فکر می‌کردم چه می‌شود که آدمها می‌گویند کارمان برایمان تفریح است. روزگاری کارهای مختلف را تکرار کردم و سعی کردم به خودم تلقین کنم که از آن کارها لذت می‌برم اما حالا وقتی چند ساعت به صندلی می‌چسبم و بی وقفه می‌نویسم، حالا وقتی آزاد و رها با تو صحبت می‌کنم تازه می‌فهمم آن آدمها چه لذتی از زندگی می‌بردند. بودن با تو از یک جایی به بعد در زندگی من اجبار شد. دوست من همدم روزهای خوب و بدم خوشحالم از اینکه هستی و خوشحال از اینکه در تلاشم که با تمام وجودم تلاش می‌کنم حفظت کنم.

از طرف یکی از عشاقت

مهدیس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 57 = 60