من یکی از طرفداران پر و پا قرص صدای استاد شحریان و سبک ایشان هستم. اصالت نوا و سازها  همراه با صدای ایشان غوغا می‌کند. مخصوصا اگر شعرهای شعرای معروف را بخوانند. زیاد هم این سبک موسیقی را گوش می‌کنم اما تمام توجهم بر این است که گوش دادن به موسیقی بی کلام مخصوصا موسیقی کلاسیک در برنامه‌ام باشد. چون معتقدم در موسیقی کلاسیک نوعی سکوت هست. بله سکوت.صدای خواننده‌ای وجود ندارد.

من این طور فکر می‌کنم که زمانی که شما موسیقی بی کلام گوش می‌دهید خواننده‌ای نیست که ذهن شما را درگیر کند. در واقع مکالمه‌ی دوسویه‌ای شکل نمی‌گیرد. اینجا خودتان هستید و یک نوا و ذهنی که درگیر صحبت کسی نیست. اینطور می‌شود که ذهن رها می‌شود همراه با یک سری نت بالا و پایین می‌شود. خودش با نت‌ها تصویر سازی می‌کند و کلماتی در ذهنش می‌آید. اینطور خلاقیتش افزایش می‌یابد. در واقع تصویر سازی همراه با نت‌ها در موسیقی بی کلام بیشتر است.

کار ذهن در این حالت سخت می‌شود. معمولا گوش دادن به موسیقی بی کلام مخصوصا کلاسیک بسیار کار سختی است چون ذهن را به چالش می‌کشاند اما  همین سختی برای ذهن بسیار مفید است. با گوش دادن به آهنگ‌های کلاسیک گوش و ذهن ما با هم تربیت می‌شوند.

4 پاسخ

  1. با آنکه بنده یک حماسی‌پسند دیوانه‌ام اما چنان با صدای استاد و موسیقی اصیل ایرانی سرمست می‌شوم که نگویم… البته که کلاسیک‌ها جای خودشان را دارند و دنیای خودشان را. اصلا چیزی دیگرند. انگار که تماما به گوشت و خون آدمیزاد آغشته شده باشند. انگار که تکه‌هایی از ما باشند. (لبخندی چهن تا بناگوش)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

70 − 61 =