سخت کوشی در نهایت به شما یک استادی دانشگاه یا یک بی ام و خواهد داد. برای اینکه جایزه‌ی بوکر یا نوبل یا جت خصوصی را به دست آورید نیازمند هم سخت کوشی و هم شانس هستید.

نسیم نیکلاس طالب

سلام بر نسیم عزیز

قبل از اینکه بخواهم در رابطه با جمله‌تان صحبت کوتاهی داشته باشم می‌خواستم پیشنهاد کوچکی به شما بدهم.

اسمتان را عوض کنید. راست و پوست کنده گفتم. چرایش هم می‌گویم. راستش را بخواهید دیدن چهره‌تان با آن سبیل‌ها بدجوری توی ذوقم زد. من فکر می‌کردم شما خانم هستید!

حالا اگر هم دلتان نخواست عوض کنید، می‌توانید حداقل هر جا که می‌روید یک پیشوند آقا بگذارید قبل اسمتان که ملت با دیدن عکستان چشمهای مبارکشان چهارتا نشود.

اگر جمله‌تان را هفته‌ی قبل همین موقع می‌خواندم، از اینکه فرد بزرگی مثل شما به شانس اعتقاد دارد، چشمهایم دوباره چهارتا می‌شد(یادتان که هست یکبار هنگام دیدن عکستان چهار تا شده بود). اما حالا می‌توانم بگویم با شما موافقم.

شانس لفظی است که در عرض دو روز مفهومش برای من تغییر کرد. من دو نظر متفاوت در طول زندگیم در مورد شانس داشتم. یکی اینکه یا فکر می‌کردم از آسمان می‌آید و در خانه‌مان را می‌زند؛ یا اینکه اصلا نمی‌آید یعنی لفظی به نام شانس ساخته‌ی ذهن متوهم بشر است.

اما حالا به لطف دوره‌ای که در آن شرکت کردم می‌گویم قبل از اینکه شانس بیاید در خانه‌مان را بزند این ما هستیم که باید لباس بپوشیم و به در خانه‌ی او برویم.

اگر می‌خواهیم آدمی شویم که به ما خوش شانس بگویند، باید علاوه بر سخت کوشی و تلاش کردن،توانایی‌های روحی از جمله شناخت خود،درک احساسات و معاشرت با دیگران را در خودمان تقویت کنیم.

حس می‌کنم این تعریف از شانس که اتفاقی است بعد از تقویت مهارت‌ها،همان تعریف مد نظر شماست.

اگر اینطور است پس حق با شماست. ما علاوه بر اینکه باید سخت کار کنیم،به شانسی که به دنبال تقویت مهارت‌های حسی می‌آید نیز نیازمندیم.

ارادتمند شما

یک کاتب

پی نوشت:به پیشنهادی که اول نامه دادم فکر کنید لطفا.

 

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 + 1 =