در فرهنگ لغت من فرد اصیل،فرد ریشه داری که به دنبال حفظ و نشر ریشههای خود و البته رشد آن بدون هیچگونه تعصبی است،معنا میشود. فرد اصیل در حالیکه از نشر فرهنگ، افکار یا حتی کار مورد علاقهاش هراسی ندارد بدون هیچ خودخواهی و خودبرتری بینی خود را آمادهی شنیدن دیدگاه و نظرات دیگران میکند. ریشهی انسانهای اصیل از تارهای کوچکی تشکیل شده که مجموعه افکار و نظرات اوست. او میداند که ریشهی وجودش برای اینکه پوسیده نشود به اکسیژنی که از طرف دیگران میرسد نیاز دارد. از طرفی میداند ریشهاش باید رشد کند پس به افکار مغذی برای رشد نیازمند است. نمیدانم این خبر خوبی است یا خبر بدی اما باید بگویم اگر توانایی و ریشهای داریم برای جلوگیری از پوسیده نشدنش به یکدیگر به شدت نیازمندیم.
تعصب نیاز ما را به دیگران نقض میکند. مدام به ما یادآوری میکند که به اندازهی کافی قوی و کامل هستیم. ما از همه برتریم و افکارمان از همه کاملتر است. و شاید همین فکر شروع پوسیدن شدن ریشههای درونمان باشد. با این افکار دست به خودتخریبی میزنیم.
اگر من این حرفها را مینویسم دلیلی ندارد که حرفهایم کاملا درست باشد. اگر من از فرهنگ لغت خودم حرف میزنم دلیلی ندارد که معنای همهی کلمات درون آن دقیق نوشته شده باشد. من از ریشهام و افکارم مینویسم چون نوشتن و به عرصه گذاشتن افکارم را کاری برای جلوگیری از پوسیده شدن ریشهام میدانم.
چقدر زیبا گفتید مهدیس جان
فرهنگ لغات شخصی!
دقیقا همینطوره این فرهنگ لغات برای همه کاربردی نداره!
فرهنگ لغات شخصی… دیدگاه شخصی…. یادگیری و نکته درآوردن از فرهنگ لغات شخصی و….. همه و همه به ما برای رسیدن به آگاهی و راکد نماندن و پوسیده نشدن کمک میکند