این دنیا جای ماندن نیست. هر روز شرایط ما بدتر از روز قبل میشود. مشکلات هر روز بیشتر و بیشتر میشوند. زور ما به هیچیک از اتفاقات جامعه نمیرسد. جوانیمان در این مملکت تباه خواهد شد. ما مردگان متحرکی بیش نیستیم.آرزوهایمان را با دستهای خودمان به خاک سرد سپردیم….
.
.
روزی چندبار این جملات را میخوانید؟اعتقاد شما چیست؟آیا کسی هست که امروزه به لطف شبکههای اجتماعی از اخبار بد جامعه بی خبر باشد؟
همهی ما کم و بیش از وضعیت جامعه باخبریم. بمب اطلاعاتی خبرهای بد، نفس کشیدن را این روزها برای همهمان سخت کرده است.
سوالی که این روزها از خودم میپرسم این است که آیا لازم است رسانهی من هم بر اوضاع بد جامعه دوباره تاکید کند؟راستش را بخواهید من دلم میخواهد کسی که وارد سایت یا پیجم میشود حداقل برای یک دقیقه از فضای جامعه بیرون بیاید. من نه جامعه شناسم نه تحلیلگر اجتماعی. خبرهای بدی که من از جامعه میشنوم همهی مردم دیگر هم میشوند به همین دلیل لزومی بر تاکید نمیبینم.
نمیگویم غر نمیزنم. نمیگویم اعتراضی ندارم.نمیگویم در مقابل اتفاقات بد خیلی صبورم(اتفاقا بسیار هم زودرنجم .)اما دوست دارم رسانهام فضای متفاوت تری داشته باشد .دوست دارم حداقل برای لحظه ای هم که شده حال و هوای کسی که وارد سایت یا پیجم میشود عوض شود به همین دلیل اولین قولی که به خودم دادم این بود در هر شرایطی وقتی میخواهی برای سایتت بنویسی لبخند بزن!
چند وقت پیش در بالا و پایین کردن پستهای قدیمی به پست برخوردم که به صورت خیلی ریز و غیر مستقیم حال و روز خراب آن روزهایم را به یک شوخی تبدیل کرده بودم!
در جامعه شاید اینطور نباشم. شاید از آن دست آدمهای معمولی باشم که از شرایطش هیچگاه راضی نیست اما اینجا فرق میکند.اینجا شما،مخاطب عزیز من رفت و آمد میکنید و من در تلاشم برای یک دقیقه حال و هوایتان را عوض کنم. از سردرگمی بیرونتان بیاورم و برای لحظهای وارد دنیای نوشتنتان کنم. امیدوارم بتوانم لحظهای حال و هوایتان را عوض کنم.
خبری از دلنوشتههای منفی اینجا نیست چون لزومی نمیبینم که بار به بارهای سنگینِ روی شانهی مخاطبم اضافه کنم.
درود بر شما
اینجا هم جایی بود هست و شد برای کمی کسب آرامش و دوری از اخبار بد
خوشحالم اینو میشنوم.