خودآیندهی عزیزتر از الانم سلام
حالا که این نامه را میخوانی تمام آن روزها تمام شده. تمام آن روزهایی که فکر میکردی نمیشود. تمام آن روزهایی که خودت را ضعیفترین آدم روی زمین میپنداشتی تمام آن روزهایی که فکر میکردی تلاش بیهوده است. حالا تمام آن روزها تمام شده.
حالا تو دیگر همانی هستی که سالهای سال آرزویش را داشتیم. قوی و محکم. حالا تو میدانی آنقدر هم که فکر میکردی ضعیف نبودی. حالا میدانی اگر تلاش کنی چرا نشود، میشود حتما.
حال و هوای الان تو خیلی بهتر از حال و هوای الان من است. میدانم که هست. میدانم الان روی قلهی کوهی نشستهای و به مسیر آمده فکر میکنی. چه میبینی؟ مقاومتهایم را در مقابل کمالگرایی میبینی؟ مقاومتهایم را در مقابل نداشتن ایده میبینی؟ میبینی چقدر جنگیدهام تا همه چیز را حفظ کنم؟
آیندهی روشن من، در ناامیدترین حالت ممکن امید دارم که تو همانی هستم که من حالا تصورت میکنم. میبینمت روشنتر از حال الانم.
بلند میشوی و بر روی قله میایستی کمرت را صاف میکنی و نفس میکشی. میدانی که هنوز راه نرفته زیاد داری ولی من به تو افتخار میکنم که تا همان قله هم رسیدهای.
نمیدانم فکر تو الان من را میسازد یا عمل من تو را. حقیقتاً که رابطهی این دو تنگاتنگ است. ولی من دلم میخواهد تو را خلق شده بپندارم. دلم میخواهد اعمال را،برنامهام را عمل شده ببینم. و با قدرت هر چه تمامتر پیش بروم. من دلم میخواهد در نقطهای همانگونه که تصورت کردهام انتظارم را بکشی. این لطف را در حقم میکنی؟ در همان قله منتظرم بمان مطمئن باش خیلی زودتر از آنچه که تصورش را میکنی به تو خواهم رسید.
دوستدار همیشگیات
خودت در روزهای آخر اردیبهشت سال ۱۴۰۰
پینوشت:
خود آیندهام با عذر معذرت دو خط زیر به تو مربوط نمیشود بلکه خطاب به مخاطبانم است!
اگر فکر میکنید ذهنتان مدام در حال مرور بعضی از جنبههای منفی زندگیتان است یا اگر فکر میکنید خسته شدهاید از مسیر،دست به کار شوید و نامهای برای خود آیندهتان بنویسید. توان رفتهتان را تا حد زیادی برخواهد گشت.