زمانی‌که نه سال داشتم شعری نوشتم به اسم پروانه. قافیه و ردیف درست و حسابی نداشت اما یک شعر واقعی بود. همیشه دلم می‌خواست مثل همان پروانه‌ی شعرم رها و آزاد باشم. رهایی آرزوی همیشگی‌ام بود. روزی که قلم بدست گرفتم و شروع کردم به نوشتن تجلی آرزویم را در رهایی کلمات دیدم. از همان موقع متوجه شدم اگر می‌خواهم پروانه باشم باید بنویسم. ولی در نوشتن خیلی جدی نبودم تا اینکه دست تقدیر من را به رشته‌ی زبان و ادبیات فرستاد. در کلاس‌های انشا به زبان فرانسه بود که جرقه‌ی برگشت مجدد به نوشتن زده شد و من شدم شاگرد مدرسه‌ی نویسندگی و استاد شاهین کلانتری.

از زمانی‌که این سایت راه افتاد نوشتن و البته یادگیری خیلی جدی برای من آغاز شد. حال که بیست و یک سال دارم آرزویم این است که چراغ این سایت تا هر وقت که هستم روشن بماند چون به جرئت می‌توانم ادعا کنم این سایت بزرگ‌ترین دارایی من در زندگیست. همیشه گفته‌ام این تنها من نیستم که این سایت را بزرگ می‌کنم،سایتم نیز تمام دغدغه‌اش بزرگ کردن من است.

امیدوارم من و سایتم بتوانیم تأثیری هر چند کوچک در دنیای نوشتن داشته باشیم.

خوش آمدید به خانه‌ی من.